گنجور

بخش ۳۵ - گردش در شهر مرغدین

مرغدین و آن عمارات بلند
من چه گویم زان مقام ارجمند
ساکنانش در سخن شیرین چو نوش
خوب روی و نرم خوی و ساده پوش
فکرشان بی درد و سوز اکتساب
رازدان کیمیای آفتاب
هر که خواهد سیم و زر گیرد ز نور
چون نمک گیریم ما از آب شور
خدمت آمد مقصد علم و هنر
کارها را کس نمی سنجد بزر
کس ز دینار و درم آگاه نیست
این بتان را در حرمها راه نیست
بر طبیعت دیو ماشین چیره نیست
آسمانها از دخانها تیره نیست
سخت کش دهقان چراغش روشن است
از نهاب دهخدایان ایمن است
کشت و کارش بی نزاع آب جوست
حاصلش بی شرکت غیری ازوست
اندر آن عالم نه لشکر نی قشون
نی کسی روزی خورد از کشت و خون
نی قلم در مرغدین گیرد فروغ
از فن تحریر و تشهیر دروغ
نی به بازاران ز بیکاران خروش
نی صدا های گدایان درد گوش
حکیم مریخی
کس در اینجا سائل و محروم نیست
عبد و مولا حاکم و محکوم نیست
زنده رود
سائل و محروم تقدیر حق است
حاکم و محکوم تقدیر حق است
جز خدا کس خالق تقدیر نیست
چارهٔ تقدیر از تدبیر نیست
حکیم مریخی
گر ز یک تقدیر خون گردد جگر
خواه از حق حکم تقدیر دگر
تو اگر تقدیر نو خواهی رواست
زانکه تقدیرات حق لا انتهاست
ارضیان نقد خودی در باختند
نکتهٔ تقدیر را نشناختند
رمز باریکش بحرفی مضمر است
تو اگر دیگر شوی او دیگر است
خاک شو نذر هوا سازد ترا
سنگ شو بر شیشه اندازد ترا
شبنمی؟ افتندگی تقدیر تست
قلزمی؟ پایندگی تقدیر تست
هر زمان سازی همان لات و منات
از بتان جوئی ثبات ای بی ثبات»
تا بخود ناساختن ایمان تست
عالم افکار تو زندان تست
رنج بی گنج است تقدیر اینچنین
گنج بی رنج است تقدیر اینچنین
اصل دین این است اگر ای بیخبر،
می شود محتاج ازو محتاج تر
وای آن دینی که خواب آرد ترا
باز در خواب گران دارد ترا
سحر و افسون است یا دین است این
حب افیون است یا دین است این
می شناسی طبع دراک از کجاست
حوری اندر بنگه خاک از کجاست
قوت فکر حکیمان از کجاست
طاقت ذکر کلیمان از کجاست
این دل و این واردات او ز کیست
این فنون و معجزات او ز کیست
گرمی گفتار داری از تو نیست
شعله کردار داری از تو نیست
اینهمه فیض از بهار فطرت است
فطرت از پرودگار فطرت است
زندگانی چیست کان گوهر است
تو امینی صاحب او دیگر است
طبع روشن مرد حق را آبروست
خدمت خلق خدا مقصود اوست
خدمت از رسم و ره پیغمبری است
مزد خدمت خواستن سوداگری است
همچنان این باد و خاک و ابر و کشت
باغ و راغ و کاخ و کوی و سنگ و خشت
ایکه میگوئی متاع ما ز ماست
مرد نادان این همه ملک خداست
ارض حق را ارض خود دانی بگو
چیست شرح آیهٔ لاتفسدوا
ابن آدم دل به ابلیسی نهاد
من ز ابلیسی ندیدم جز فساد
کس امانت را بکار خود نبرد
ایخوش آنکو ملک حق با حق سپرد
برده ئی چیزی که از آن تو نیست
داغم از کاری که شایان تو نیست
گر تو باشی صاحب شی می سزد
ور نباشی خود بگو کی می سزد
ملک یزدان را به یزدان باز ده
تا ز کار خویش بگشائی گره
زیر گردن فقر و مسکینی چراست
آنچه از مولاست میگوئی ز ماست
بنده ئی کز آب و گل بیرون نجست
شیشهٔ خود را به سنگ خود شکست
ایکه منزل را نمی دانی ز ره
قیمت هر شی ز انداز نگه
تا متاع تست گوهر ، گوهر است
ورنه سنگ است از پشیزی کمتر است
نوع دیگر بین جهان دیگر شود
این زمین و آسمان دیگر شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرغدین و آن عمارات بلند
من چه گویم زان مقام ارجمند
هوش مصنوعی: من چه بگویم درباره‌ی آن مکان بلند و با ارزش که من در آن زندگی می‌کنم و از آن لذت می‌برم؟
ساکنانش در سخن شیرین چو نوش
خوب روی و نرم خوی و ساده پوش
هوش مصنوعی: مردم اینجا با زبان شیرین و دلنشینی صحبت می‌کنند و چهره‌های زیبا و طبیعت لطیفی دارند. ظاهر آن‌ها نیز خیلی ساده و بی‌پیرایه است.
فکرشان بی درد و سوز اکتساب
رازدان کیمیای آفتاب
هوش مصنوعی: اندیشه‌هایشان آزاد و بدون درد و رنج است، زیرا به علم و دانشی دست یافته‌اند که مانند کیمیاگری در برابر نور آفتاب است.
هر که خواهد سیم و زر گیرد ز نور
چون نمک گیریم ما از آب شور
هوش مصنوعی: هر کس که بخواهد طلا و نقره به دست آورد، باید از نور و روشنایی بهره‌مند شود؛ همان‌طور که ما از آب شور، نمک را می‌گیریم.
خدمت آمد مقصد علم و هنر
کارها را کس نمی سنجد بزر
هوش مصنوعی: خدمت و هدف در علم و هنر، کارها را هیچ‌کس به درستی نمی‌توان اندازه‌گیری کرد.
کس ز دینار و درم آگاه نیست
این بتان را در حرمها راه نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از ارزش دینار و درم (پول و ثروت) باخبر نیست، زیرا این بت‌ها (نمازخانه‌ها و معابد) در حرم‌ها جایی ندارند.
بر طبیعت دیو ماشین چیره نیست
آسمانها از دخانها تیره نیست
هوش مصنوعی: در طبیعت، قدرت سیستم‌های ماشینی نمی‌تواند برتری داشته باشد و آسمان‌ها به خاطر دودی که ایجاد شده، تیره و تار نیستند.
سخت کش دهقان چراغش روشن است
از نهاب دهخدایان ایمن است
هوش مصنوعی: زحمت و تلاش کشاورز باعث روشنایی و پیشرفت او شده است و به همین دلیل، او از تهدیدات و مشکلات بزرگ‌تر که دیگران با آن مواجه‌اند، در امان است.
کشت و کارش بی نزاع آب جوست
حاصلش بی شرکت غیری ازوست
هوش مصنوعی: زمینه‌سازی و زراعت او بدون هیچ درگیری‌ و مشکلی است و محصولش بدون مشارکت کسی دیگر فقط متعلق به اوست.
اندر آن عالم نه لشکر نی قشون
نی کسی روزی خورد از کشت و خون
هوش مصنوعی: در آن دنیا نه خبری از ارتش و نیروی نظامی است و نه کسی وجود دارد که از کشت و خون به دست بیآورد.
نی قلم در مرغدین گیرد فروغ
از فن تحریر و تشهیر دروغ
هوش مصنوعی: قلم در دستانش به روشنایی می‌رسد، زیرا هنر نوشتن و تبلیغ دروغ را در اختیار دارد.
نی به بازاران ز بیکاران خروش
نی صدا های گدایان درد گوش
هوش مصنوعی: نی در میان دار و دسته‌ی بی‌کاران فریاد می‌زند و صدای گدایان، گوش را آزار می‌دهد.
حکیم مریخی
هوش مصنوعی: در این دنیا، زندگی پر از چالش‌ها و سختی‌هاست، اما اگر انسان با توجه و حکمت به مسائل نگاه کند، می‌تواند از آنها درس بگیرد و به آرامش و دانایی دست یابد. به این ترتیب، هر مشکل می‌تواند به فرصتی برای رشد و پیشرفت تبدیل شود.
کس در اینجا سائل و محروم نیست
عبد و مولا حاکم و محکوم نیست
هوش مصنوعی: در اینجا هیچ کس نیازمند و گرفتار نیست؛ همه برابرند و هیچ کس بر دیگری سلطه ندارد.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای جوی یا نهر زنده و پرآب است که زندگی را به ارمغان می‌آورد. این عبارت می‌تواند نمادی از حیات، حرکت و پویایی باشد که در طبیعت وجود دارد. در واقع، زنده رود نمایانگر جریانی است که نشاط و تازگی را به محیط اطراف می‌بخشد.
سائل و محروم تقدیر حق است
حاکم و محکوم تقدیر حق است
هوش مصنوعی: در زندگی، برخی افراد در خواست کننده و نیازمند هستند و برخی دیگر در موقعیت‌های قدرتمند و حاکم قرار دارند. این وضعیت‌ها و سرنوشت‌ها نتیجه تقدیر الهی است.
جز خدا کس خالق تقدیر نیست
چارهٔ تقدیر از تدبیر نیست
هوش مصنوعی: تنها خداوند است که سرنوشت را می‌سازاد و هیچ کس دیگری در این کار دخیل نیست. برای تغییر سرنوشت، تنها تدبیر و تلاش انسانی کافی نیست.
حکیم مریخی
هوش مصنوعی: این مصراع به یک فرد با دانش و خرد اشاره دارد که از یادگیری و تجربیات خود برای شناخت از جهان و واقعیت‌ها بهره می‌برد. او به عمق مسائل نگاه می‌کند و به بازتاب‌های فکری خود ارزش می‌دهد.
گر ز یک تقدیر خون گردد جگر
خواه از حق حکم تقدیر دگر
هوش مصنوعی: اگر تقدیر به گونه‌ای باشد که انسان را دچار زخم و آزار کند، باید پذیرفت که این تقدیر از جانب حق است و نمی‌توان از سرنوشت دیگری شکایت کرد.
تو اگر تقدیر نو خواهی رواست
زانکه تقدیرات حق لا انتهاست
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی تقدیر تازه‌ای برای خود رقم بزنی، حق با توست زیرا تقدیرات الهی نامحدود است و هیچ مانعی برای تغییر وجود ندارد.
ارضیان نقد خودی در باختند
نکتهٔ تقدیر را نشناختند
هوش مصنوعی: زمین‌داران در مورد ارزش خود باختند و نتوانستند نکتهٔ سرنوشت را درک کنند.
رمز باریکش بحرفی مضمر است
تو اگر دیگر شوی او دیگر است
هوش مصنوعی: راز ظریف این است که در یک سخن نهفته است. اگر تو تغییر کنی، او نیز تغییر خواهد کرد.
خاک شو نذر هوا سازد ترا
سنگ شو بر شیشه اندازد ترا
هوش مصنوعی: خاک شو تا در هوا به پرواز درآیی، سنگ شو تا بر شیشه آسیب برسانی.
شبنمی؟ افتندگی تقدیر تست
قلزمی؟ پایندگی تقدیر تست
هوش مصنوعی: آیا تو مانند شبنمی هستی که بر روی زمین می‌افتد؟ آیا ماندگاری تو به سرنوشت و تقدیر تو بستگی دارد؟
هر زمان سازی همان لات و منات
از بتان جوئی ثبات ای بی ثبات»
هوش مصنوعی: هر بار که به دنبال چیزهای ناپایدار و فانتزی می‌روید، نشان‌دهنده این است که خودتان نیز در ثبات و امنیت می‌لنگید. بی‌ثباتی خودتان را با جستجوی بی‌پایه و اساس نشان می‌دهید.
تا بخود ناساختن ایمان تست
عالم افکار تو زندان تست
هوش مصنوعی: تا زمانی که به خودت نپردازی و ایمان نیاوری، هرچه فکر می‌کنی، محدود به خودت خواهد بود و در واقع مانند زندانی برای توست.
رنج بی گنج است تقدیر اینچنین
گنج بی رنج است تقدیر اینچنین
هوش مصنوعی: رنج و سختی بدون پاداش، این سرنوشت است. اما پاداش و نعمت بدون تلاش و زحمت هم غیرممکن است.
اصل دین این است اگر ای بیخبر،
می شود محتاج ازو محتاج تر
هوش مصنوعی: بنیاد و اساس دین این است که اگر تو از حقیقت و معرفت بی‌اطلاع هستی، ممکن است به چیزی بسیار نیازمندتر از نیازهای ظاهری تبدیل شوی.
وای آن دینی که خواب آرد ترا
باز در خواب گران دارد ترا
هوش مصنوعی: آه از آن حالتی که تو را به خواب می‌برد و در عین حال خواب سنگینی بر تو تحمیل می‌کند!
سحر و افسون است یا دین است این
حب افیون است یا دین است این
هوش مصنوعی: این عشق که به دل ما نشسته، آیا جادویی است که ما را فریب می‌دهد یا حقیقتی مذهبی و معنوی است؟ آیا این علاقه مانند افیون ما را بی‌خبر و مسموم می‌کند یا به عنوان یک دین و ایمان معتبر است؟
می شناسی طبع دراک از کجاست
حوری اندر بنگه خاک از کجاست
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که خوی دراک (کرکس یا پرنده‌ای که از مردار تغذیه می‌کند) از کجا ناشی می‌شود و زیبایی حوری در عالم خاکی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟
قوت فکر حکیمان از کجاست
طاقت ذکر کلیمان از کجاست
هوش مصنوعی: نیروی تفکر حکما از چه منبعی می‌آید و توانایی یادآوری کلای ز حکیمان از کجا ناشی می‌شود؟
این دل و این واردات او ز کیست
این فنون و معجزات او ز کیست
هوش مصنوعی: این دل و ویژگی‌هایش از کیست؟ این هنرها و شگفتی‌ها از کجا آمده‌اند؟
گرمی گفتار داری از تو نیست
شعله کردار داری از تو نیست
هوش مصنوعی: تو از نظر کلامی تاثیرگذار و گرم هستی، اما رفتارها و اعمالت نشان‌دهنده‌ی شخصیت واقعی‌ات نیست.
اینهمه فیض از بهار فطرت است
فطرت از پرودگار فطرت است
هوش مصنوعی: تمام این نعمت‌ها و زیبایی‌ها ناشی از زیبایی‌های فطرت است و خود فطرت هم از خالقش صادر شده است.
زندگانی چیست کان گوهر است
تو امینی صاحب او دیگر است
هوش مصنوعی: زندگی چیست جز این که گوهری ارزشمند است و تو مالک آن هستی، اما کسی دیگر صاحب و وارث آن خواهد بود.
طبع روشن مرد حق را آبروست
خدمت خلق خدا مقصود اوست
هوش مصنوعی: شخصیت حقیقی و شریف مردان راستین به خاطر خدمت به مردم و کمک به خلق خدا است که دلی روشن و بی‌آلایش دارند.
خدمت از رسم و ره پیغمبری است
مزد خدمت خواستن سوداگری است
هوش مصنوعی: خدمت به دیگران، بخشی از وظیفه و مسؤولیت پیامبران است و درخواست پاداش برای خدمت، شبیه به تجارت و کسب درآمد است.
همچنان این باد و خاک و ابر و کشت
باغ و راغ و کاخ و کوی و سنگ و خشت
هوش مصنوعی: این متن به توصیف عناصر طبیعی و ساخته‌های انسانی می‌پردازد. باد، خاک، ابر، و فضای سبز به همراه باغ‌ها و کاخ‌ها، همچنین کوچه‌ها و مصالحی مانند سنگ و خشت، همگی نشان دهنده ترکیبی از طبیعت و معماری هستند. این اجزا به شکل‌های مختلف در زندگی روزمره وجود دارند و به زیبایی و جذابیت محیط‌های مختلف کمک می‌کنند.
ایکه میگوئی متاع ما ز ماست
مرد نادان این همه ملک خداست
هوش مصنوعی: تو که می‌گویی کالا و دارایی ما از خود ماست، بدان که مرد نادانی هستی، چون این همه ملک و دارایی متعلق به خداست.
ارض حق را ارض خود دانی بگو
چیست شرح آیهٔ لاتفسدوا
هوش مصنوعی: زمین حق را، زمین خود می‌دانی؛ بگو معنی آیه "لاتفسدوا" چیست؟
ابن آدم دل به ابلیسی نهاد
من ز ابلیسی ندیدم جز فساد
هوش مصنوعی: انسان به شیطان امید بسته است، اما من از شیطان جز فساد و تباهی ندیده‌ام.
کس امانت را بکار خود نبرد
ایخوش آنکو ملک حق با حق سپرد
هوش مصنوعی: کسی که امانت را در کار خود به درستی بهره‌برداری نکرد، در حقیقت خوشبخت است که در نهایت آن امانت به حق و صاحب حق بازگردانده می‌شود.
برده ئی چیزی که از آن تو نیست
داغم از کاری که شایان تو نیست
هوش مصنوعی: تو به چیزی وابسته‌ای که از آن تو نیست و این موضوع باعث رنجش تو شده، در حالی که آنچه در خور تو نیست، تو را آزار می‌دهد.
گر تو باشی صاحب شی می سزد
ور نباشی خود بگو کی می سزد
هوش مصنوعی: اگر تو صاحب چیزی باشی، شایسته است که از آن بهره ببری؛ اما اگر نباشی، خودت بگو چه کسی باید از آن استفاده کند.
ملک یزدان را به یزدان باز ده
تا ز کار خویش بگشائی گره
هوش مصنوعی: امور مربوط به خداوند را به او واگذار کن تا او خود مشکلاتت را حل کند.
زیر گردن فقر و مسکینی چراست
آنچه از مولاست میگوئی ز ماست
هوش مصنوعی: فقر و مسکینی زیر گردن انسان مانند بار سنگینی است که حمل می‌کند. وقتی می‌گویید این وضعیت به ما مربوط می‌شود، در واقع به حقیقتی اشاره می‌کنید که در زندگی وجود دارد و از مولا و رحمت او می‌باشد.
بنده ئی کز آب و گل بیرون نجست
شیشهٔ خود را به سنگ خود شکست
هوش مصنوعی: انسانی که نتوانسته است از شرایط محیطی خود فراتر برود و به شخصیت و هویت خود پی ببرد، باعث می‌شود که به خود آسیب برساند و در حقیقت، خود را از بین ببرد.
ایکه منزل را نمی دانی ز ره
قیمت هر شی ز انداز نگه
هوش مصنوعی: اگر نمی‌دانی که منزلت کجاست، پس ارزش هر چیز را هم نمی‌توانی از روی ظاهر آن تشخیص دهی.
تا متاع تست گوهر ، گوهر است
ورنه سنگ است از پشیزی کمتر است
هوش مصنوعی: اگر ارزش و اصل تو چون گوهر باشد، تو ارزشمند و گران‌بهایی، اما اگر این ویژگی را نداشته باشی، ارزشت به اندازه یک سنگ کوچک خواهد بود و هیچ اهمیتی نخواهی داشت.
نوع دیگر بین جهان دیگر شود
این زمین و آسمان دیگر شود
هوش مصنوعی: چنانچه نگاهی نو به جهان بیندازیم، این زمین و آسمان به گونه‌ای دیگر خواهند بود.