بخش ۲۹ - مجلس خدایان اقوام قدیم
آن هوای تند و آن شبگون سحاب
برق اندر ظلمتش گم کرده تاب
قلزمی اندر هوا آویخته
چاک دامان و گهر کم ریخته
ساحلش ناپید و موجش گرم خیز
گرم خیز و با هواها کم ستیز
رومی و من اندر آن دریای قیر
چون خیال اندر شبستان ضمیر
او سفر ها دیده و من نو سفر
در دو چشمم ناصبور آمد نظر
هر زمان گفتم نگاهم نارساست
آن دگر عالم نمی بینم کجاست
تا نشان کوهسار آمد پدید
جویبار و مرغزار آمد پدید
کوه و صحرا صد بهار اندر کنار
مشکبار آمد نسیم از کوهسار
نغمه های طایران هم نفس
چشمه زار و سبزه های نیم رس
تن ز فیض آن هوا پاینده تر
جان پاک اندر بدن بیننده تر
از سر که پاره ئی کردم نظر
خرم آن کوه و کمر آن دشت و در
وادی خوش بی نشیب و بی فراز
آب خضر آرد بخاک او نیاز
اندرین وادی خدایان کهن
آن خدای مصر و این رب الیمن
آن ز ارباب عرب این از عراق
این اله الوصل و آن رب الفراق
این ز نسل مهر و داماد قمر
آن به زوج مشتری دارد نظر
آن یکی در دست او تیغ دو رو
وان دگر پیچیده ماری در گلو
هر یکی ترسنده از ذکر جمیل
هر یکی آزرده از ضرب خلیل
گفت مردوخ آدم از یزدان گریخت
از کلیسا و حرم نالان گریخت
تا بیفزاید به ادراک و نظر
سوی عهد رفته باز آید نگر
می برد لذت ز آثار کهن
از تجلی های ما دارد سخن
روزگار افسانهٔ دیگر گشاد
می وزد زان خاکدان باد مراد
بعل از فرط طرب خوش میسرود
بر خدایان رازهای ما گشود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن هوای تند و آن شبگون سحاب
برق اندر ظلمتش گم کرده تاب
هوش مصنوعی: هوای تند و شب تار، مانند ابری که در ظلمتش، درخشش برق را پنهان کرده است.
قلزمی اندر هوا آویخته
چاک دامان و گهر کم ریخته
هوش مصنوعی: در آسمان، پردهای از ابرها وجود دارد که گوشهای از لباسش در باد در حال حرکت است و جواهراتش نیز بهتدریج در حال افتادن هستند.
ساحلش ناپید و موجش گرم خیز
گرم خیز و با هواها کم ستیز
هوش مصنوعی: ساحل او دیده نمیشود و امواجش با حرارت و نشاط بالا در حال حرکتاند، در حالی که با بادها کمترین درگیری دارند.
رومی و من اندر آن دریای قیر
چون خیال اندر شبستان ضمیر
هوش مصنوعی: رومی و من در دریای تیره و تار به سر میبریم، مثل خیالی که در اندرونی ذهن حضور دارد.
او سفر ها دیده و من نو سفر
در دو چشمم ناصبور آمد نظر
هوش مصنوعی: او تجربههای زیادی از سفرها دارد، اما من که تازه به سفر رفتهام، در چشمانم به انتظار نشستهام.
هر زمان گفتم نگاهم نارساست
آن دگر عالم نمی بینم کجاست
هوش مصنوعی: هر بار که گفتم دیدم کافی نیست، در آن عالم دیگر نمیتوانم جای او را ببینم.
تا نشان کوهسار آمد پدید
جویبار و مرغزار آمد پدید
هوش مصنوعی: هنگامی که نشانههای کوهستان نمایان شد، چشمه و دشت نیز آشکار شدند.
کوه و صحرا صد بهار اندر کنار
مشکبار آمد نسیم از کوهسار
هوش مصنوعی: نسیم ملایمی از کوهها وزید و در کنار دشت و کوه، زیباییهای بهاری را نمایان کرد که بویی همچون مشک دارد.
نغمه های طایران هم نفس
چشمه زار و سبزه های نیم رس
هوش مصنوعی: پرندگان آهسته آواهایی میخوانند که همراه با صدای چشمه و نسیم میان سبزهها به گوش میرسد.
تن ز فیض آن هوا پاینده تر
جان پاک اندر بدن بیننده تر
هوش مصنوعی: بدن به واسطهی نعمت آن هوا پایداری بیشتری پیدا میکند و روح پاک در وجود انسان، خود را بهتر و بیشتر نشان میدهد.
از سر که پاره ئی کردم نظر
خرم آن کوه و کمر آن دشت و در
هوش مصنوعی: وقتی از آنجا دور شدم و نگاه کردم، منظره زیبای کوهها و دشتها را دیدم.
وادی خوش بی نشیب و بی فراز
آب خضر آرد بخاک او نیاز
هوش مصنوعی: درهای خوش آب و هوا و هموار وجود دارد که آب خضر، نماد زندگی و سرزندگی، به آنجا میرسد و نیازهای خاکش را برآورده میسازد.
اندرین وادی خدایان کهن
آن خدای مصر و این رب الیمن
هوش مصنوعی: در این سرزمین که پر از آثار باستانی و خدایان قدیمی است، خدای مصر و پروردگار یمن نیز حضور دارند.
آن ز ارباب عرب این از عراق
این اله الوصل و آن رب الفراق
هوش مصنوعی: این بیت به ارتباطات و جداییها اشاره دارد. به نوعی میگوید که یک طرف از عربها و طرف دیگر از عراق است. در اینجا "اله الوصل" به معنای رسیدن و ارتباط است، در حالی که "رب الفراق" به جدا بودن یا فاصله اشاره دارد. در کل، این شعر به تضاد بین نزدیکی و دوری اشاره میکند.
این ز نسل مهر و داماد قمر
آن به زوج مشتری دارد نظر
هوش مصنوعی: این شخص از نسل عشقی است که به نور و زیبایی شباهت دارد و به زودی تحت تأثیر یک موقعیت خوشیمن قرار خواهد گرفت.
آن یکی در دست او تیغ دو رو
وان دگر پیچیده ماری در گلو
هوش مصنوعی: او یک شمشیر دو لبه در دست دارد و دیگری مانند ماری در گلویش پیچیده شده است.
هر یکی ترسنده از ذکر جمیل
هر یکی آزرده از ضرب خلیل
هوش مصنوعی: هر کسی از یادآوری زیباییها میترسد و هر کس از آسیب و ضربههای خلیل ناراحت است.
گفت مردوخ آدم از یزدان گریخت
از کلیسا و حرم نالان گریخت
هوش مصنوعی: مردوخ گفت که آدم از خداوند فرار کرد و از مکانهای مقدس و نیایشگاهها با ناله و آه دور شد.
تا بیفزاید به ادراک و نظر
سوی عهد رفته باز آید نگر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که باید به تجربهها و فهم خود افزوده و با دقت به یادآوری و بررسی گذشته بپردازیم.
می برد لذت ز آثار کهن
از تجلی های ما دارد سخن
هوش مصنوعی: از دیدن نشانههای قدیمی لذت میبرد، زیرا در آنها نور و سعادتی از خود ما نهفته است.
روزگار افسانهٔ دیگر گشاد
می وزد زان خاکدان باد مراد
هوش مصنوعی: زمانه به شیوهای دیگر به حرکت درآمده و از آن سرزمین، نسیم آرزوها و خواستهها میوزد.
بعل از فرط طرب خوش میسرود
بر خدایان رازهای ما گشود
هوش مصنوعی: بعل به خاطر خوشحالی و شادی، با شور و اشتیاق به سرودن میپردازد و رازهای ما را پیش خدایان بازگو میکند.