بخش ۲۸ - فلک زهره
در میان ما و نور آفتاب
از فضای تو بتو چندین حجاب
پیش ما صد پرده را آویختند
جلوه های آتشین را بیختند
تا ز کم سوزی شود دل سوز تر
سازگار آید بشاخ و برگ و بر
از تب او در عروق لاله خون
آب جو از رقص او سیماب گون
همچنان از خاک خیزد جان پاک
سوی بی سوئی گریزد جان پاک
در ره او مرگ و حشر و نشر و مرگ
جز تب و تابی ندارد ساز و برگ
در فضائی صد سپهر نیلگون
غوطه پیهم خورده باز آید برون
خود حریم خویش و ابراهیم خویش
چون ذبیح الله در تسلیم خویش
پیش او نه آسمان نه خیبر است
ضربت او از مقام حیدر است
این ستیز دمبدم پاکش کند
محکم و سیار و چالاکش کند
می کند پرواز در پهنای نور
مخلبش گیرندهٔ جبریل و حور
تاز «ما زاغ البصر» گیرد نصیب
بر مقام «عبده» گردد رقیب
از مقام خود نمیدانم کجاست
این قدر دانم که از یاران جداست
اندرونم جنگ بی خیل و سپه
بیند آنکو همچو من دارد نگه
بیخبر مردان ز رزم کفر و دین
جان من تنها چو زین العابدین
از مقام و راه کس آگاه نیست
جز نوای من چراغ راه نیست
غرق دریا طفلک و برنا و پیر
جان بساحل برده یک مرد فقیر
بر کشیدم پرده های این وثاق
ترسم از وصل و بنالم از فراق
وصل ار پایان شوق است الحذر
ای خنک آه و فغان بی اثر
راهرو از جاده کم گیرد سراغ
گر بجانش سازگار آید فراغ
آن دلی دارم که از ذوق نظر
هر زمان خواهد جهانی تازه تر
رومی از احوال جان من خبیر
گفت «می خواهی دگر عالم بگیر!
عشق شاطر ، ما بدستش مهره ایم
پیش بنگر در سواد زهره ایم»
عالمی از آب و خاک او را قوام
چون حرم اندر غلاف مشک فام
با نگاه پرده سوز و پرده در
از درون میغ و ماغ او گذر
اندرو بینی خدایان کهن
می شناسم من همه را تن بتن
بعل و مردوخ و یعوق و نسروفسر
رم خن و لات و منات و عسروغسر
بر قیام خویش می آرد دلیل
از مزاج این زمان بی خلیل»
بخش ۲۷ - غزل زنده رود: این گل و لاله تو گویی که مقیمند همهبخش ۲۹ - مجلس خدایان اقوام قدیم: آن هوای تند و آن شبگون سحاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در میان ما و نور آفتاب
از فضای تو بتو چندین حجاب
هوش مصنوعی: میان ما و نور خورشید، فاصلهای وجود دارد که به خاطر تو، موانع و پردههای زیادی ایجاد شده است.
پیش ما صد پرده را آویختند
جلوه های آتشین را بیختند
هوش مصنوعی: به خاطر ما، پردههای زیادی را آویزان کردند و زیباییهای درخشان را به نمایش گذاشتند.
تا ز کم سوزی شود دل سوز تر
سازگار آید بشاخ و برگ و بر
هوش مصنوعی: تا وقتی که درون دل خودرو میسوزد، احساس بیشتری پیدا میکند و این احساس گام به گام با سبزی و شادابی درختان و برگها هماهنگ میشود.
از تب او در عروق لاله خون
آب جو از رقص او سیماب گون
هوش مصنوعی: از شدت حسادت و عشق او، در رگهای من خون به جوش آمده و به مانند نقرهای در حال تراقص است.
همچنان از خاک خیزد جان پاک
سوی بی سوئی گریزد جان پاک
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که روح پاک انسان از خاک بوجود میآید و به سوی جاهایی نامشخص و خارج از دنیای مادی میگریزد. جان پاک به دنبال معنویت و رهایی از محدودیتهای دنیوی است.
در ره او مرگ و حشر و نشر و مرگ
جز تب و تابی ندارد ساز و برگ
هوش مصنوعی: در مسیر او، مرگ و قیامت و زندگی دوباره هیچگونه حسی جز اضطراب و دلهره ندارد.
در فضائی صد سپهر نیلگون
غوطه پیهم خورده باز آید برون
هوش مصنوعی: در محیطی با رنگ آبی مانند صد آسمان، غوطهور شده و دوباره به بیرون خواهد آمد.
خود حریم خویش و ابراهیم خویش
چون ذبیح الله در تسلیم خویش
هوش مصنوعی: شخص به مرز و حریم خود احترام میگذارد و در عین حال همچون ابراهیم، در مقام تسلیم و پذیرش فرمان خدای خود قرار میگیرد. به عبارتی، او خود را در مقام قربانی قرار داده و از خودگذشتگی نشان میدهد.
پیش او نه آسمان نه خیبر است
ضربت او از مقام حیدر است
هوش مصنوعی: در برابر او نه آسمان به عظمت خود میماند و نه سرزمین خیبر با همهی دلاوریاش، زیرا ضربهی او از مقام و قوت حیدر (علی علیهالسلام) ناشی میشود.
این ستیز دمبدم پاکش کند
محکم و سیار و چالاکش کند
هوش مصنوعی: این نبرد مداوم باعث میشود که آن را به خوبی پاک و منظم کند و همچنین او را پرتحرک و چابک میسازد.
می کند پرواز در پهنای نور
مخلبش گیرندهٔ جبریل و حور
هوش مصنوعی: او در آسمان نور پرواز میکند و در دستانش، قدرت گرفتن از ملائکه و زیباییها را دارد.
تاز «ما زاغ البصر» گیرد نصیب
بر مقام «عبده» گردد رقیب
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشمهای ما بر حقیقت ببندد، در مقام بندگی کسی دیگر، رقیب خواهیم بود.
از مقام خود نمیدانم کجاست
این قدر دانم که از یاران جداست
هوش مصنوعی: من نمیدانم جایگاه من کجاست، اما به خوبی میدانم که از دوستانم جدا هستم.
اندرونم جنگ بی خیل و سپه
بیند آنکو همچو من دارد نگه
هوش مصنوعی: درون من جنگی برپاست، بدون نیرو و سپاه، چون کسی که مانند من به دوردستها نگاه میکند.
بیخبر مردان ز رزم کفر و دین
جان من تنها چو زین العابدین
هوش مصنوعی: مردان غافل از جنگ میان حق و باطل هستند، اما من مانند زینالعابدین، تنها و بیخبر از این ماجرا هستم.
از مقام و راه کس آگاه نیست
جز نوای من چراغ راه نیست
هوش مصنوعی: هیچکس از مقام و مسیر دیگران باخبر نیست، فقط صدای من است که میتواند همچون چراغی راه را روشن کند.
غرق دریا طفلک و برنا و پیر
جان بساحل برده یک مرد فقیر
هوش مصنوعی: در دل دریا، کودک، جوان و پیر نجات یافتهاند و به ساحل آمدهاند، اما فقط یک مرد فقیر آنها را به ساحل رسانده است.
بر کشیدم پرده های این وثاق
ترسم از وصل و بنالم از فراق
هوش مصنوعی: من پردههای این بند را کنار میزنم، اما از پیوستن میترسم و از جدایی شکایت میکنم.
وصل ار پایان شوق است الحذر
ای خنک آه و فغان بی اثر
هوش مصنوعی: اگر وصال به پایان شوق منجر شود، باید احتیاط کرد، زیرا آه و فریادهای ما تأثیری ندارند.
راهرو از جاده کم گیرد سراغ
گر بجانش سازگار آید فراغ
هوش مصنوعی: اگر کسی در زندگیاش به آرامش و راحتی برسد، از مسیرهای سخت و دشوار دوری میکند و به دنبال راههایی میرود که با روحیهاش سازگارتر است.
آن دلی دارم که از ذوق نظر
هر زمان خواهد جهانی تازه تر
هوش مصنوعی: من دلی دارم که به خاطر شوق و زیباییهایی که میبیند، همیشه به دنبال تجارب و لحظات تازه و نو است.
رومی از احوال جان من خبیر
گفت «می خواهی دگر عالم بگیر!
هوش مصنوعی: یک رومی از حال و احوال روح من با خبر شد و گفت: "آیا میخواهی دنیای دیگری را به دست بیاوری؟"
عشق شاطر ، ما بدستش مهره ایم
پیش بنگر در سواد زهره ایم»
هوش مصنوعی: عشق مانند یک نقاش ماهر است و ما همچون مهرههایی در دست او هستیم. اگر به درستی نگاه کنی، در پس زیباییها و ظرافتها میتوانی عمق و جوهره واقعی را ببینی.
عالمی از آب و خاک او را قوام
چون حرم اندر غلاف مشک فام
هوش مصنوعی: انسانی از ترکیب آب و خاک به وجود آمده است، همچون مقامی شریف و ارزشمند که در ظرفی زیبا و دلانگیز نگهداری میشود.
با نگاه پرده سوز و پرده در
از درون میغ و ماغ او گذر
هوش مصنوعی: با نگاهی عمیق و تاثیرگذار، از دل احساسات و رازهای او عبور کن.
اندرو بینی خدایان کهن
می شناسم من همه را تن بتن
هوش مصنوعی: من همه خدایان باستانی را میشناسم، به طوری که گویی از نزدیک آنها را دیدهام.
بعل و مردوخ و یعوق و نسروفسر
رم خن و لات و منات و عسروغسر
هوش مصنوعی: در اینجا به نامهای خدایان و الهههای مختلف اشاره شده است که هر کدام در فرهنگها و مذاهب مختلف اهمیت و معنای خاصی دارند. این نامها نمادهایی از پرستشها و باورهای مردم در زمانهای گذشته هستند. این اشاره به تنوع و تعدد اعتقادات و آیینهای مذهبی در جوامع مختلف را نشان میدهد.
بر قیام خویش می آرد دلیل
از مزاج این زمان بی خلیل»
هوش مصنوعی: بر اساس ویژگیهای زمان حال، او برای قیام و اقدام خود دلیل و توجیهی میآورد. حضور یا نبودن دوست و یاری که به آن نیاز دارد، تأثیری در اراده و تصمیمش ندارد.