گنجور

بخش ۲۵ - حکمت خیرکثیر است

گفت حکمت را خدا خیر کثیر
هر کجا این خیر را بینی بگیر
علم حرف و صوت را شهپر دهد
پاکی گوهر به نا گوهر دهد
علم را بر اوج افلاک است ره
تا ز چشم مهر بر کندد نگه
نسخهٔ او نسخهٔ تفسیر کل
بستهٔ تدبیر او تقدیر کل
دشت را گوید حبابی ده ، دهد
بحر را گوید سرابی ده ، دهد
چشم او بر واردات کائنات
تا ببیند محکمات کائنات
دل اگر بندد به حق پیغمبری است
ور ز حق بیگانه گردد کافری است
علم را بی سوز دل خوانی شر است
نور او تاریکی بحر و بر است
عالمی از غاز او کور و کبود
فرودینش برگ ریز هست و بود
بحر و دشت و کوهسار و باغ و راغ
از بم طیارهٔ او داغ داغ
سینه افرنگ را ناری ازوست
لذت شبخون و یلغاری ازوست
سیر واژونی دهد ایام را
می برد سرمایهٔ اقوام را
قوتش ابلیس را یاری شود
نور ، نار از صحبت ناری شود
کشتن ابلیس کاری مشکل است
زانکه او گم اندر اعماق دل است
خوشتر آن باشد مسلمانش کنی
کشتهٔ شمشیر قرآنش کنی
از جلال بی جمالی الامان
از فراق بی وصالی الامان
علم بی عشق است از طاغوتیان
علم با عشق است از لاهوتیان
بی محبت علم و حکمت مرده ئی
عقل تیری بر هدف ناخورده ئی
کور را بیننده از دیدار کن
بولهب را حیدر کرار کن
زنده رود
محکماتش وانمودی از کتاب
هست آن عالم هنوز اندر حجاب
پرده را از چهره نگشاید چرا
از ضمیر ما برون ناید چرا
پیش ما یک عالم فرسوده ایست
ملت اندر خاک او آسوده ایست
رفت سوز سینهٔ تاتار و کرد
یا مسلمان مرد یا قرآن بمرد
سعید حلیم پاشا
دین حق از کافری رسوا تر است
زانکه ملا مؤمن کافر گر است
شبنم ما در نگاه ما یم است
از نگاه او یم ما شبنم است
از شگرفیهای آن قرآن فروش
دیده ام روح الامین را در خروش
زانسوی گردون دلش بیگانه ئی
نزد او ام الکتاب افسانه ئی
بی نصیب از حکمت دین نبی
آسمانش تیره از بی کوکبی
کم نگاه و کور ذوق و هرزه گرد
ملت از قال و اقولش فرد فرد
مکتب و ملا و اسرار کتاب
کور مادر زاد و نور آفتاب
دین کافر فکر و تدبیر جهاد
دین ملا فی سبیل الله فساد
مرد حق جان جهان چار سوی
آن بخلوت رفته را از من بگوی
ای ز افکار تو مؤمن را حیات
از نفسهای تو ملت را ثبات
حفظ قرآن عظیم آئین تست
حرف حق را فاش گفتن دین تست
تو کلیمی چند باشی سرنگون
دست خویش از آستین آور برون
سر گذشت ملت بیضا بگوی
با غزال از وسعت صحرا بگوی
فطرت تو مستنیر از مصطفی است
باز گو آخر مقام ما کجاست
مرد حق از کس نگیرد رنگ و بو
مرد حق از حق پذیرد رنگ و بو
هر زمان اندر تنش جانی دگر
هر زمان او را چو حق شانی دگر
رازها با مرد مؤمن باز گوی
شرح رمز «کل یوم» باز گوی
جز حرم منزل ندارد کاروان
غیر حق در دل ندارد کاروان
من نمی گویم که راهش دیگر است
کاروان دیگر نگاهش دیگر است
افغانی
از حدیث مصطفی داری نصیب
دین حق اندر جهان آمد غریب
با تو گویم معنی این حرف بکر
غربت دین نیست فقر اهل ذکر
بهر آن مردی که صاحب جستجوست
غربت دین ندرت آیات اوست
غربت دین هر زمان نوع دگر
نکته را دریاب اگر داری نظر
دل به آیات مبین دیگر ببند
تا بگیری عصر نو را در کمند
کس نمی داند ز اسرار کتاب
شرقیان هم غربیان در پیچ و تاب
روسیان نقش نوی انداختند
آب و نان بردند و دین در باختند
حق ببین حق گوی و غیر از حق مجوی
یک دو حرف از من به آن ملت بگوی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت حکمت را خدا خیر کثیر
هر کجا این خیر را بینی بگیر
هوش مصنوعی: خداوند دانش و حکمت را بسیار ارزشمند قرار داده است. هر جا که خیر و نیکی مشاهده کردی، آن را در آغوش بگیر و بهره‌مند شو.
علم حرف و صوت را شهپر دهد
پاکی گوهر به نا گوهر دهد
هوش مصنوعی: علم می‌تواند به کلمات و صداها ارزش و معنا ببخشد و همچنین می‌تواند به چیزهای بی‌ارزش، ویژگی‌های نیکو و عالی بدهد.
علم را بر اوج افلاک است ره
تا ز چشم مهر بر کندد نگه
هوش مصنوعی: علم به بلندای آسمان‌ها راه دارد، تا از نگاه آفتاب دور شود و آزاد گردد.
نسخهٔ او نسخهٔ تفسیر کل
بستهٔ تدبیر او تقدیر کل
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که راه و چاره‌ای که او ارائه می‌دهد، همه‌ی جوانب زندگی و شرایط را در نظر گرفته و به نوعی بر تمام تقدیرات و سرنوشت‌ها تأثیر می‌گذارد. یعنی آنچه او پیشنهاد می‌کند، جامع و کامل است و می‌تواند به درک عمیق‌تری از زندگی و امور کمک کند.
دشت را گوید حبابی ده ، دهد
بحر را گوید سرابی ده ، دهد
هوش مصنوعی: حباب به دشت می‌گوید: تو چه زیبایی و لطفی داری. دریا هم به سراب می‌گوید: تو هم زیبایی خاص خودت را داری. هر کدام از این پدیده‌ها زیبایی‌های خود را در طبیعت دارند.
چشم او بر واردات کائنات
تا ببیند محکمات کائنات
هوش مصنوعی: چشم او به تمام موجودات دوخته شده است تا بتواند حقایق و اصول ثابت آن‌ها را مشاهده کند.
دل اگر بندد به حق پیغمبری است
ور ز حق بیگانه گردد کافری است
هوش مصنوعی: اگر دل به خداوند و پیغمبرانش وابسته شود، نشانه ایمان است، و اگر از حق و حقیقت دور شود، نشانه کفر است.
علم را بی سوز دل خوانی شر است
نور او تاریکی بحر و بر است
هوش مصنوعی: بدون دلسوزی و عشق، علم و دانش ناپایدار است و در این صورت، به جای روشنایی، فقط ظلمت و سردرگمی به بار می‌آورد.
عالمی از غاز او کور و کبود
فرودینش برگ ریز هست و بود
هوش مصنوعی: دنیا به نوعی دچار نقصان و تاریکی شده است، به گونه‌ای که وجود او همچون پرنده‌ای در آسمان، در بخت و اقبال خود دچار مشکل و نابسامانی است. در این تصویر، زندگی و وجود او به حالت سرد و بی‌روحی افتاده و همچنان که برگ‌ها در فصل پاییز می‌ریزند، زندگی‌اش نیز دستخوش تغییرات و ناپایداری‌هاست.
بحر و دشت و کوهسار و باغ و راغ
از بم طیارهٔ او داغ داغ
هوش مصنوعی: دریا، دشت، کوهستان و باغ‌ها همه تحت تأثیر او هستند و به نوعی در اثر وجودش داغ و ملتهب شده‌اند.
سینه افرنگ را ناری ازوست
لذت شبخون و یلغاری ازوست
هوش مصنوعی: سینه غرب پر از آتش است و این آتش، ناشی از لذت‌های شب‌های پرهیجان و شور و شوق دزدی و یغماست.
سیر واژونی دهد ایام را
می برد سرمایهٔ اقوام را
هوش مصنوعی: زمان به گونه‌ای به جست‌وجو و دگرگونی می‌پردازد که ثروت و منابع ملت‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
قوتش ابلیس را یاری شود
نور ، نار از صحبت ناری شود
هوش مصنوعی: قدرت ابلیس با کمک نور افزایش می‌یابد و آتش از ترس آتش‌زن نامید می‌شود.
کشتن ابلیس کاری مشکل است
زانکه او گم اندر اعماق دل است
هوش مصنوعی: کشتن ابلیس کار آسانی نیست، زیرا او در عمق دل انسان پنهان شده است.
خوشتر آن باشد مسلمانش کنی
کشتهٔ شمشیر قرآنش کنی
هوش مصنوعی: بهتر است کسی را درراه خدا و به خاطر ایمانش به قتل برسانی که در این کار، قرآن و آموزه‌هایش را در نظر داشته باشی.
از جلال بی جمالی الامان
از فراق بی وصالی الامان
هوش مصنوعی: از عظمت و زیبایی که در آن نیست، پناه می‌طلبم و از دوری و جدایی که بدون پیوند است، نیز به خدا پناه می‌برم.
علم بی عشق است از طاغوتیان
علم با عشق است از لاهوتیان
هوش مصنوعی: دانش بدون عشق و محبت، تنها از دستان کسانی است که به دنیای مادی تعلق دارند و هیچ عمیق‌تر از آن نیست. اما در مقابل، دانش همراه با عشق و آرمان‌های والاتر، متعلق به افراد با بینش روحانی و الهی است.
بی محبت علم و حکمت مرده ئی
عقل تیری بر هدف ناخورده ئی
هوش مصنوعی: بی‌محبتی، علم و حکمت بی‌فایده‌اند و عقل مانند تیر ناکام است که به هدف نمی‌رسد.
کور را بیننده از دیدار کن
بولهب را حیدر کرار کن
هوش مصنوعی: ببیننده‌ای را که نابینا شده، با تصویری از زیبایی‌ها آشنا کن و در این میان، حیدر کرار را به او معرفی کن.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود اشاره به زندگی و جریان دارد. این مفهوم به جریان زندگی و پویایی اشاره می‌کند، همان‌طور که آب یک رودخانه همواره در حال جریان است و به حیات و نشاط پیرامون خود کمک می‌کند. این تصویر به ما یادآوری می‌کند که زندگی همواره در حرکت است و باید از آن بهره‌برداری کنیم.
محکماتش وانمودی از کتاب
هست آن عالم هنوز اندر حجاب
هوش مصنوعی: معنی این بیت این است که مطالب و احکام روشن و واضحی که در کتاب وجود دارد، نشان می‌دهد که آن دانشمند هنوز در پرده‌ای از عدم آگاهی و پنهان ماندگی قرار دارد.
پرده را از چهره نگشاید چرا
از ضمیر ما برون ناید چرا
هوش مصنوعی: چرا پرده را از چهره کنار نمی‌زنی و راز درون ما را نمی‌گویی؟
پیش ما یک عالم فرسوده ایست
ملت اندر خاک او آسوده ایست
هوش مصنوعی: در نزد ما یک نفر عالم و دانا وجود دارد که در نهایت خستگی و فرسودگی است، اما مردم در خاک او و در زیر نظر او در آرامش و آسایش به سر می‌برند.
رفت سوز سینهٔ تاتار و کرد
یا مسلمان مرد یا قرآن بمرد
هوش مصنوعی: سوز و گداز سینهٔ تاتار (دشمن) رفته است و اکنون یا مرد مسلمان است یا قرآن (آموزش‌های دینی) از بین رفته است.
سعید حلیم پاشا
هوش مصنوعی: درد و رنجی که انسان در زندگی می‌کشد، گاهی باعث می‌شود که به معانی عمیق‌تری در زندگی پی ببرد. با وجود سختی‌ها و چالش‌ها، آنها می‌توانند به نجات و آرامش درونی منجر شوند. این تجربیات می‌توانند فرد را به سمت شناخت بهتر خود و دنیای اطرافش هدایت کنند.
دین حق از کافری رسوا تر است
زانکه ملا مؤمن کافر گر است
هوش مصنوعی: یک دین حقیقی از بی‌دینی ظاهری بیشتر خود را نمایان می‌کند، زیرا ممکن است شخصی که در ظاهر مؤمن است در حقیقت کافر باشد.
شبنم ما در نگاه ما یم است
از نگاه او یم ما شبنم است
هوش مصنوعی: در نگاه ما، شبنم به شکل یم (دریا) جلوه‌گر است، اما در نگاه او، ما به عنوان یم، حالتی شبیه شبنم داریم.
از شگرفیهای آن قرآن فروش
دیده ام روح الامین را در خروش
هوش مصنوعی: من از شگفتی‌های قرآن، فرشته وحی را در حال هیجان و شور و شوق دیده‌ام.
زانسوی گردون دلش بیگانه ئی
نزد او ام الکتاب افسانه ئی
هوش مصنوعی: از دور آسمان، دل او غریب است و در نزد او، کتاب اصلی، داستانی است.
بی نصیب از حکمت دین نبی
آسمانش تیره از بی کوکبی
هوش مصنوعی: کسی که از دانش و حکمت دین پیامبر محروم است، زندگی‌اش مانند آسمانی است که بدون ستاره تاریک و بی‌نور است.
کم نگاه و کور ذوق و هرزه گرد
ملت از قال و اقولش فرد فرد
هوش مصنوعی: افراد جامعه به خاطر حواشی و گفت‌وگوهای بی‌محتوا و سطحی، دچار عدم توجه و ناتوانی در درک واقعیات می‌شوند.
مکتب و ملا و اسرار کتاب
کور مادر زاد و نور آفتاب
هوش مصنوعی: مدرسه، معلم و رازهای کتاب همچون کسی هستند که نابینا به دنیا آمده و نمی‌توانند نور خورشید را ببینند.
دین کافر فکر و تدبیر جهاد
دین ملا فی سبیل الله فساد
هوش مصنوعی: ایمان کافر و اندیشه‌ی مجاهدت دینی را نمی‌توان در راه خدا فاسد دانست.
مرد حق جان جهان چار سوی
آن بخلوت رفته را از من بگوی
هوش مصنوعی: مرد حقی که روح جهان است، در چهار سمت خود، از آن گوشه‌نشینی که رفته، با من سخن بگو.
ای ز افکار تو مؤمن را حیات
از نفسهای تو ملت را ثبات
هوش مصنوعی: از اندیشه‌های تو، مؤمن زنده می‌شود و نفس‌های تو باعث استقامت و پایداری ملت می‌گردد.
حفظ قرآن عظیم آئین تست
حرف حق را فاش گفتن دین تست
هوش مصنوعی: قرآن کریم به عنوان یک راهنمای بزرگ و مهم در زندگی تو به شمار می‌آید و بیان حقایق و آموزه‌های دین، وظیفه و مسئولیت توست.
تو کلیمی چند باشی سرنگون
دست خویش از آستین آور برون
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که در دینی خاص باشی یا به یک گروه تعلق داشته باشی، باز هم باید دست خود را از آستین بیرون بیاوری و به تلاش و فعالیت بپردازی. این نشان می‌دهد که تنها داشتن هویت یا تعلق به یک گروه کافی نیست و باید با شهامت و اراده عمل کرد.
سر گذشت ملت بیضا بگوی
با غزال از وسعت صحرا بگوی
هوش مصنوعی: داستان ملت بیضا را بگو و از وسعت دشت و زیبایی‌های آن مانند غزال حرف بزن.
فطرت تو مستنیر از مصطفی است
باز گو آخر مقام ما کجاست
هوش مصنوعی: فطرت تو از نور و هدایت پیامبر (مصطفی) بهره‌مند است. حال بگو که ما در کدام جایگاه قرار داریم.
مرد حق از کس نگیرد رنگ و بو
مرد حق از حق پذیرد رنگ و بو
هوش مصنوعی: مردان حقیقی تحت تأثیر دیگران قرار نمی‌گیرند و تنها از حق و حقیقت الهام می‌گیرند و ویژگی‌های آن را می‌پذیرند.
هر زمان اندر تنش جانی دگر
هر زمان او را چو حق شانی دگر
هوش مصنوعی: هر لحظه در وجود او روحی تازه است و هر لحظه او را به شکلی جدید مانند حقیقتی تازه می‌سازد.
رازها با مرد مؤمن باز گوی
شرح رمز «کل یوم» باز گوی
هوش مصنوعی: رازها را تنها با مرد مؤمنی در میان بگذار و هر روز به او بگو که چه چیزهایی را در دل داری و چه رمز و رازی بر آن است.
جز حرم منزل ندارد کاروان
غیر حق در دل ندارد کاروان
هوش مصنوعی: کاروانی که به حق وابسته نیست، جایی برای سکونت ندارد و در دلش جایی نخواهد داشت.
من نمی گویم که راهش دیگر است
کاروان دیگر نگاهش دیگر است
هوش مصنوعی: من نمی‌گویم که مسیر زندگی تغییر کرده، بلکه تنها این است که رویکرد و نگاه به آن متفاوت شده است.
افغانی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر این است که انسان نباید در برابر مشکلات و سختی‌هایی که در زندگی با آنها روبه‌رو می‌شود، تسلیم شود. بلکه باید با اراده و تلاش به جلو حرکت کند و از موانع عبور کند. در واقع، اشاره به این دارد که صبر و استقامت در مواجهه با چالش‌ها ضروری است.
از حدیث مصطفی داری نصیب
دین حق اندر جهان آمد غریب
هوش مصنوعی: از سخن‌های پیامبر اسلام، تو سهمی داری. دین حق در عالم به صورت غریب و ناشناخته وارد شده است.
با تو گویم معنی این حرف بکر
غربت دین نیست فقر اهل ذکر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تنگدستی و فقر در زندگی کسانی که به یاد خدا هستند، به خاطر دوری از دین نیست. بلکه می‌تواند به مشکلات و چالش‌های زندگی مربوط باشد که ارتباطی با اعتقادات دینی آن افراد ندارد.
بهر آن مردی که صاحب جستجوست
غربت دین ندرت آیات اوست
هوش مصنوعی: برای مردانی که به دنبال حقیقت و علم هستند، در غم غربت دین و اندیشه‌های عمیق، نشانه‌هایی از آیات الهی کمتر دیده می‌شود.
غربت دین هر زمان نوع دگر
نکته را دریاب اگر داری نظر
هوش مصنوعی: در هر زمانی، ناپایداری و دوری از دیانت به شکل‌های مختلفی بروز می‌کند؛ پس اگر چشم بصیرتی داری، به این نشانه‌ها توجه کن و آن‌ها را درک کن.
دل به آیات مبین دیگر ببند
تا بگیری عصر نو را در کمند
هوش مصنوعی: به دل خود به نشانه‌های روشن دیگر بسپارید تا بتوانید زمان جدیدی را در دام خود بگیرید.
کس نمی داند ز اسرار کتاب
شرقیان هم غربیان در پیچ و تاب
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از رازهای کتاب‌های شرقی خبر ندارد و حتی غربی‌ها نیز در این مسائل در سردرگمی به سر می‌برند.
روسیان نقش نوی انداختند
آب و نان بردند و دین در باختند
هوش مصنوعی: روس‌ها تصویر و نماد جدیدی به وجود آوردند، در حالی که از دیگران بهره‌برداری کردند و اعتقادات و اصول خود را به خطر انداختند.
حق ببین حق گوی و غیر از حق مجوی
یک دو حرف از من به آن ملت بگوی
هوش مصنوعی: حق را ببین، آن را بگو و به جز حق به دنبال چیزی نرو. فقط دو نکته از من به آن مردم بگو.