گنجور

بخش ۱۹ - دین و وطن

لرد مغرب آن سراپا مکر و فن
اهل دین را داد تعلیم وطن
او بفکر مرکز و تو در نفاق
بگذر از شام و فلسطین و عراق
تو اگر داری تمیز خوب و زشت
دل نبندی با کلوخ و سنگ و خشت
چیست دین برخاستن از روی خاک
تا ز خود آگاه گردد جان پاک
می نگنجد آنکه گفت الله هو
در حدود این نظام چار سو
پر که از خاک و برخیزد ز خاک
حیف اگر در خاک میرد جان پاک
گرچه آدم بردمید از آب و گل
رنگ و نم چون گل کشید از آب و گل
حیف اگر در آب و گل غلطد مدام
حیف اگر برتر نپرد زین مقام
گفت تن در شو بخاک رهگذر
گفت جان پهنای عالم را نگر
جان نگنجد در جهات ای هوشمند
مرد حر بیگانه از هر قید و بند
حر ز خاک تیره آید در خروش
زانکه از بازان نیاید کار موش
آن کف خاکی که نامیدی وطن
اینکه گوئی مصر و ایران و یمن
با وطن اهل وطن را نسبتی است
زانکه از خاکش طلوع ملتی است
اندرین نسبت اگر داری نظر
نکته ئی بینی ز مو باریک تر
گرچه از مشرق برآید آفتاب
با تجلی های شوخ و بی حجاب
در تب و تاب است از سوز درون
تا ز قید شرق و غرب آید برون
بر دمد از مشرق خود جلوه مست
تا همه آفاق را آرد بدست
فطرتش از مشرق و مغرب بری است
گرچه او از روی نسبت خاوری است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لرد مغرب آن سراپا مکر و فن
اهل دین را داد تعلیم وطن
هوش مصنوعی: لرد مغرب، که فردی است ماهر و مکار، به اهل دین در وطن خود آموزش و تعلیم می‌دهد.
او بفکر مرکز و تو در نفاق
بگذر از شام و فلسطین و عراق
هوش مصنوعی: او به فکر رسیدن به هدفی مهم و محوری است، در حالی که تو در شرایطی دوپاره و متزلزل به سر می‌بری. بهتر است که از کشورهای شام، فلسطین و عراق عبور کنی و به فکر حقیقت و وحدت باشی.
تو اگر داری تمیز خوب و زشت
دل نبندی با کلوخ و سنگ و خشت
هوش مصنوعی: اگر تو توانایی تشخیص خوبی و بدی را داری، نباید به چیزهای بی‌ارزش و خالی فکر کنی.
چیست دین برخاستن از روی خاک
تا ز خود آگاه گردد جان پاک
هوش مصنوعی: دین چیست؟ یعنی از روی زمین بلند شدن تا روح پاک بتواند به آگاهی و شناخت خود برسد.
می نگنجد آنکه گفت الله هو
در حدود این نظام چار سو
هوش مصنوعی: کسی که بتواند بگوید خداوند چیست، نمی‌تواند در چارچوب‌های محدود این دنیا جا بگیرد.
پر که از خاک و برخیزد ز خاک
حیف اگر در خاک میرد جان پاک
هوش مصنوعی: پر، که از خاک شکل می‌گیرد و به آسمان صعود می‌کند، حیف است اگر یک روح پاک در خاک بماند و بمیرد.
گرچه آدم بردمید از آب و گل
رنگ و نم چون گل کشید از آب و گل
هوش مصنوعی: با وجود اینکه انسان از خاک و آب درست شده و ظاهری مانند گل دارد، اما مانند گل همواره تجلیات زیبایی را از خود به نمایش می‌گذارد.
حیف اگر در آب و گل غلطد مدام
حیف اگر برتر نپرد زین مقام
هوش مصنوعی: شاید غم‌انگیز باشد که انسان همواره در مادیات و دنیای ظاهری گرفتار باشد و نتواند به مراحل بالاتر و ارزش‌های معنوی دست یابد.
گفت تن در شو بخاک رهگذر
گفت جان پهنای عالم را نگر
هوش مصنوعی: گفت: بدنت را به خاک راه بگذار، جانت را به وسعت عالم بنگر.
جان نگنجد در جهات ای هوشمند
مرد حر بیگانه از هر قید و بند
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به عمق وجود انسان و آزادی روح اشاره می‌کند. او می‌گوید که جان انسان در محدودیت‌ها و جهات مادی نمی‌گنجد و به این نکته اشاره می‌کند که انسان‌های آزاد و هوشمند از هر نوع قید و بندی رها هستند. در واقع، روح انسان می‌تواند فراتر از محدودیت‌ها برود و به آزادی و آگاهی دست یابد.
حر ز خاک تیره آید در خروش
زانکه از بازان نیاید کار موش
هوش مصنوعی: خاک تیره نمی‌تواند به صدا درآید، زیرا کار بازها از موش‌ها جداست. این جمله به این معناست که از چیزهایی که در موقعیت ضعیف‌تری قرار دارند، انتظار کار بزرگ و مؤثر نمی‌رود.
آن کف خاکی که نامیدی وطن
اینکه گوئی مصر و ایران و یمن
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به اهمیت وطن صحبت می‌کند و می‌گوید که حتی اگر سرزمین خود را کوچک و بی‌ارزش بشماری، باز هم همان خاکی که به آن تعلق داری، از مصر و ایران و یمن هم با ارزش‌تر است. در واقع، عشق و تعلق به وطن همیشه احساسی عمیق و ارزشمند است.
با وطن اهل وطن را نسبتی است
زانکه از خاکش طلوع ملتی است
هوش مصنوعی: اهل وطن به خاک خود وابسته‌اند، چرا که از این خاک است که یک ملت پا به عرصه وجود می‌گذارد.
اندرین نسبت اگر داری نظر
نکته ئی بینی ز مو باریک تر
هوش مصنوعی: اگر در این ارتباط نگاهی به جزئیات بیندازی، نکته‌ای را خواهی دید که به‌اندازه‌ی موی باریک است.
گرچه از مشرق برآید آفتاب
با تجلی های شوخ و بی حجاب
هوش مصنوعی: هرچند که خورشید از سمت شرق با زیبایی و نورانی خاصی طلوع می‌کند و جلوه‌های شاداب و دلربایی دارد،
در تب و تاب است از سوز درون
تا ز قید شرق و غرب آید برون
هوش مصنوعی: او به شدت تحت تأثیر احساسات درونی‌اش قرار دارد و می‌خواهد از محدودیت‌های جغرافیایی شرق و غرب رها شود.
بر دمد از مشرق خود جلوه مست
تا همه آفاق را آرد بدست
هوش مصنوعی: از مشرق نور عشق می‌تابد و مستی به وجود می‌آورد، به‌طوری که همه‌ی گستره‌های دنیا را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.
فطرتش از مشرق و مغرب بری است
گرچه او از روی نسبت خاوری است
هوش مصنوعی: ذات او از دو سوی شرق و غرب پاک و خالی است، هرچند که او به ظاهر به خاطر نسبتش به سمت شرق شناخته می‌شود.