بخش ۱۸ - فلک عطارد زیارت ارواح جمال الدین افغانی و سعید حلیم پاشا
مشت خاکی کار خود را برده پیش
در تماشای تجلی های خویش
یا من افتادم بدام هست و بود
یا بدام من اسیر آمد وجود
اندرین نیلی تتق چاک از من است
من ز افلاکم که افلاک از من است
یا ضمیرم را فلک در بر گرفت
یا ضمیر من فلک را در گرفت
اندرونست این که بیرون است چیست؟
آنچه می بیند نگه چون است چیست؟
پر زنم بر آسمانی دیگری
پیش خود بینم جهانی دیگری
عالمی با کوه و دشت و بحر و بر
عالمی از خاک ما دیرینه تر
عالمی از ابرکی بالیده ئی
دستبرد آدمی نادیده ئی
نقشها نابسته بر لوح وجود
خرده گیر فطرت آنجا کس نبود
من به رومی گفتم این صحرا خوش است
در کهستان شورش دریا خوش است
من نیابم از حیات اینجا نشان
از کجا می آید آواز اذان
گفت رومی این مقام اولیاست
آشنا این خاکدان با خاک ماست
بوالبشر چون رخت از فردوس بست
یک دو روزی اندرین عالم نشست
این فضاها سوز آهش دیده است
ناله های صبحگاهش دیده است
زائران این مقام ارجمند
پاک مردان از مقامات بلند
پاک مردان چون فضیل و بوسعید
عارفان مثل جنید و با یزید
خیز تا ما را نماز آید بدست
یک دو دم سوز و گداز آید بدست
رفتم و دیدم دو مرد اندر قیام
مقتدی تاتار و افغانی امام
پیر رومی هر زمان اندر حضور
طلعتش برتافت از ذوق و سرور
گفت «مشرق زین دو کس بهتر نزاد
ناخنشان عقدههای ما گشود
سیدالسادات مولانا جمال
زنده از گفتار او سنگ و سفال
ترک سالار آن حلیم دردمند
فکر او مثل مقام او بلند
با چنین مردان دو رکعت طاعت است
ورنه آن کاری که مزدش جنت است»
قرأت آن پیر مرد سخت کوش
سوره والنجم و آن دشت خموش
قرأتی کز وی خلیل آید به وجد
روح پاک جبرئیل آید به وجد
دل ازو در سینه گردد ناصبور
شور الا الله خیزد از قبور
اضطراب شعله بخشد دود را
سوز و مستی میدهد داؤد را
آشکارا هر غیاب از قرأتش
بی حجاب ام الکتاب از قرأتش
من ز جا بر خاستم بعد از نماز
دست او بوسیدم از راه نیاز
گفت رومی «ذرهٔ گردون نورد
در دل او یک جهان سوز و درد
چشم جز بر خویشتن نگشاده ئی
دل بکس ناداده ئی آزاده ئی
تند سیر اندر فراخای وجود
من ز شوخی گویم او را زنده رود»
افغانی
زنده رود از خاکدان ما بگوی
از زمین و آسمان ما بگوی
خاکی و چون قدسیان روشن بصر
از مسلمانان بده ما را خبر
زنده رود
در ضمیر ملت گیتی شکن
دیده ام آویزش دین و وطن
روح در تن مرده از ضعف یقین
ناامید از قوت دین مبین
ترک و ایران و عرب مست فرنگ
هر کسی را در گلو شست فرنگ
مشرق از سلطانی مغرب خراب
اشتراک از دین و ملت برده تاب
افغانی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
منبع اولیه: سایت علامه اقبال
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مشت خاکی کار خود را برده پیش
در تماشای تجلی های خویش
هوش مصنوعی: گودالی از خاک، به سوی جلو رفته تا زیباییهای خودش را تماشا کند.
یا من افتادم بدام هست و بود
یا بدام من اسیر آمد وجود
هوش مصنوعی: یا من در دام عشق افتادهام و به آن گرفتار شدهام، یا اینکه وجودم به دام عشق افتاده و من در آن اسیر هستم.
اندرین نیلی تتق چاک از من است
من ز افلاکم که افلاک از من است
هوش مصنوعی: من به خاطر ویژگیها و صفات خاص خودم، مانند وجودی آسمانی و ارتباط با عالم بالا، به این دنیا و محیط اطرافم شکل میدهم و تاثیر میگذارم.
یا ضمیرم را فلک در بر گرفت
یا ضمیر من فلک را در گرفت
هوش مصنوعی: یا ممکن است که جهان مرا در خود گرفته باشد، یا اینکه من توانستهام جهان را در درون خود جای دهم.
اندرونست این که بیرون است چیست؟
آنچه می بیند نگه چون است چیست؟
هوش مصنوعی: درون آدمی چه چیزی وجود دارد که در بیرون از او قابل مشاهده است؟ آن نگاهی که مشاهده میکند، چگونه نگاهی است؟
پر زنم بر آسمانی دیگری
پیش خود بینم جهانی دیگری
هوش مصنوعی: من به آسمانی دیگر پرواز میکنم و در دل خود جهانی متفاوت را مشاهده میکنم.
عالمی با کوه و دشت و بحر و بر
عالمی از خاک ما دیرینه تر
هوش مصنوعی: عالمی که در آن کوهها، دشتها، دریاها و زمین وجود دارد، از دنیای ما که از خاک و زمان دیرینتری است، بیشتر میداند.
عالمی از ابرکی بالیده ئی
دستبرد آدمی نادیده ئی
هوش مصنوعی: جهانی به زیبایی مانند ابر، شکوفا شده است، اما دست ناپیدایی از انسان آن را تحت تأثیر قرار داده است.
نقشها نابسته بر لوح وجود
خرده گیر فطرت آنجا کس نبود
هوش مصنوعی: نقشهایی که بر صفحه وجود ثبت شدهاند، به دلیل وجود فطرت، نمیتوانند به خوبی شناخته شوند، زیرا در آن مکان هیچکس حضور ندارد تا آنها را ببیند یا درک کند.
من به رومی گفتم این صحرا خوش است
در کهستان شورش دریا خوش است
هوش مصنوعی: من به یک رومی گفتم این بیابان زیباست، اما در کوهستان، هیجان دریا بسیار دلنشینتر است.
من نیابم از حیات اینجا نشان
از کجا می آید آواز اذان
هوش مصنوعی: اگر من در زندگیام در اینجا نشانهای پیدا نکنم، صدای اذان از کجا به گوش میرسد؟
گفت رومی این مقام اولیاست
آشنا این خاکدان با خاک ماست
هوش مصنوعی: رومی میگوید این جایگاه از مقامهای بالا و والایی است و این سرزمین با خاک ما آشناست.
بوالبشر چون رخت از فردوس بست
یک دو روزی اندرین عالم نشست
هوش مصنوعی: به محض اینکه انسان اولیه از بهشت خارج شد، چند روزی را در این دنیا گذرانید.
این فضاها سوز آهش دیده است
ناله های صبحگاهش دیده است
هوش مصنوعی: این فضاها شاهد اندوه و اشکهای او هستند و نالهها و غمهای صبحگاهانش را نیز درک کردهاند.
زائران این مقام ارجمند
پاک مردان از مقامات بلند
هوش مصنوعی: زائرانی که به این مقام با ارزش میآیند، انسانهای پاک و نیکوکار هستند که از درجات عالی و والای انسانی برخوردارند.
پاک مردان چون فضیل و بوسعید
عارفان مثل جنید و با یزید
هوش مصنوعی: مردان پاک و درستکار مانند فضیل و بوسعید، و عارفان و زاهدان مانند جنید و با یزید هستند.
خیز تا ما را نماز آید بدست
یک دو دم سوز و گداز آید بدست
هوش مصنوعی: بجنب که وقت ادای نماز فرارسیده و لحظاتی پر حرارت و عاطفی در پیش است.
رفتم و دیدم دو مرد اندر قیام
مقتدی تاتار و افغانی امام
هوش مصنوعی: در حین سفرم، با دو مرد مواجه شدم که به دنبال رهبری تاتار و افغانی بودند.
پیر رومی هر زمان اندر حضور
طلعتش برتافت از ذوق و سرور
هوش مصنوعی: پیر رومی هر بار که به جمال او مینگرد، از شادی و شوق به وجد میآید.
گفت «مشرق زین دو کس بهتر نزاد
ناخنشان عقدههای ما گشود
هوش مصنوعی: او میگوید که از دو نفر بهتر از ما در مشرق زمین به وجود نیامده است و این افراد باعث شدند که مشکلات و دردهای ما برطرف شود.
سیدالسادات مولانا جمال
زنده از گفتار او سنگ و سفال
هوش مصنوعی: سید بزرگوار، مولانا جمال، از کلامش چنان زندگی و حیاتی ایجاد میکند که حتی سنگ و سفال هم زنده میشوند.
ترک سالار آن حلیم دردمند
فکر او مثل مقام او بلند
هوش مصنوعی: در اینجا به کسی اشاره شده که با وجود درد و رنجی که دارد، از نظر فکری و اندیشه در سطح بالایی قرار دارد. او به عنوان یک پیشوای ترک، در کنار مقام و منزلتش، دارای خرد و تفکری عمیق است. در واقع، بیتوجه به مشکلاتش، تواناییهایش او را به جایی رفیع میرساند.
با چنین مردان دو رکعت طاعت است
ورنه آن کاری که مزدش جنت است»
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر با افرادی نیکو و صالح همراه باشی و در کنار آنها باشی، حتی دو رکعت نماز کودکانه هم ارزشمند است. اما اگر با کسانی در ارتباط باشی که نیکی و صلاح در کارهایشان نیست، حتی کارهایی که پاداش بزرگی چون بهشت دارند، ممکن است بیاهمیت به نظر برسند.
قرأت آن پیر مرد سخت کوش
سوره والنجم و آن دشت خموش
هوش مصنوعی: من آن پیر مرد زحمتکش را دیدم که سوره «نجم» را میخواند و در دشت سکوت و آرامش نشسته بود.
قرأتی کز وی خلیل آید به وجد
روح پاک جبرئیل آید به وجد
هوش مصنوعی: قرائتی از وی به گونهای است که روح پاک جبرئیل نیز به وجد میآید.
دل ازو در سینه گردد ناصبور
شور الا الله خیزد از قبور
هوش مصنوعی: دل انسان به خاطر محبت و عشق به او دچار ناراحتی و بیتابی میشود، اما تنها از خداست که روح و امیدی دوباره به زندگی و وجودهای مرده بخشیده میشود.
اضطراب شعله بخشد دود را
سوز و مستی میدهد داؤد را
هوش مصنوعی: اضطراب باعث میشود که دود بیشتر شعلهور شود و این حالت سوز و شوقی به داوود میدهد.
آشکارا هر غیاب از قرأتش
بی حجاب ام الکتاب از قرأتش
هوش مصنوعی: هر کس که به طور مستقیم و بدون هیچ پردهای از متن اصلی کتاب مقدس را بخواند، به روشنی حقیقت آن را درک میکند.
من ز جا بر خاستم بعد از نماز
دست او بوسیدم از راه نیاز
هوش مصنوعی: پس از نماز از جا بلند شدم و با نیاز، دست او را بوسیدم.
گفت رومی «ذرهٔ گردون نورد
در دل او یک جهان سوز و درد
هوش مصنوعی: یک فرد رومی میگوید: ذرهای که در دل گردون میچرخد، در درون خود یک جهان از سوز و درد را دارد.
چشم جز بر خویشتن نگشاده ئی
دل بکس ناداده ئی آزاده ئی
هوش مصنوعی: چشم تو فقط به خودت دوخته شده و دل تو هیچ چیز دیگری را نپذیرفته است، آزاد و رها هستی.
تند سیر اندر فراخای وجود
من ز شوخی گویم او را زنده رود»
هوش مصنوعی: در فراخی و گشادی وجود من، به طعنه میگویم که او همچون جوی زنده و جاری است.
افغانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان باید به تلاش و کوشش خود ادامه دهد و در برابر سختیها و چالشها تسلیم نشود. هر فردی با اراده و پشتکار میتواند به موفقیتهای بزرگ دست یابد و از موانع عبور کند.
زنده رود از خاکدان ما بگوی
از زمین و آسمان ما بگوی
هوش مصنوعی: زنده رود از خاک ما بگو، درباره زمین و آسمان ما هم صحبت کن.
خاکی و چون قدسیان روشن بصر
از مسلمانان بده ما را خبر
هوش مصنوعی: ما از انسانهای خاکی هستیم، ولی ای کاش همچون فرشتگان، بینایی و بصیرت داشته باشیم. از مسلمانان به ما بگو چه خبر است.
زنده رود
هوش مصنوعی: زنده رود به معنای نهر یا جوی آبی است که دائماً جاری و زنده است. این اصطلاح به زندگی و جریانی اشاره دارد که همواره در حال حرکت و تغییر است، نشانهای از رشد و پویایی.
در ضمیر ملت گیتی شکن
دیده ام آویزش دین و وطن
هوش مصنوعی: در دل مردم جهان به وضوح میبینم که چگونه دین و میهن به هم پیوستهاند.
روح در تن مرده از ضعف یقین
ناامید از قوت دین مبین
هوش مصنوعی: روحی که در بدن مرده قرار دارد، به خاطر ضعف ایمانش ناامید از قدرت دین روشن و واضح است.
ترک و ایران و عرب مست فرنگ
هر کسی را در گلو شست فرنگ
هوش مصنوعی: ترک، ایرانی و عرب، همه تحت تاثیر فرهنگ غرب قرار گرفتهاند و هر کسی تحت تاثیر آن چه در فرنگ است، از آن تأثیر میپذیرد.
مشرق از سلطانی مغرب خراب
اشتراک از دین و ملت برده تاب
هوش مصنوعی: شرق به خاطر سلطنتی که دارد، از غرب ویران شده است؛ و اشتراک در دین و ملت، ظرفیت و تاب را از آن گرفته است.
افغانی
هوش مصنوعی: در این دنیا هرکس با توجه به جایگاه و شرایطش، باید تلاش کند و هیچ چیزی بدون زحمت به دست نمیآید. زندگی همواره چالشهایی دارد و تنها با پشتکار میتوان بر این چالشها غلبه کرد و به موفقیت رسید.