گنجور

بخش ۱۶ - طاسین مسیح

رویای حکیم تولستوی
در میان کوهسار هفت مرگ
وادی بی طایر و بی شاخ و برگ
تاب مه از دود گرد او چو قیر
آفتاب اندر فضایش تشنه میر
رود سیماب ، اندر آن وادی روان
خم به خم مانند جوی کهکشان
پیش او پست و بلند راه هیچ
تند سیر و موج موج و پیچ پیچ
غرق در سیماب مردی تا کمر
با هزاران ناله های بی اثر
قسمت او ابر و باد و آب نی
تشنه و آبی به جز سیماب نی
برکران دیدم زنی نازک تنی
چشم او صد کاروان را رهزنی
کافری آموز پیران کنشت
از نگاهش زشت خوب و خوب زشت
گفتمش تو کیستی نام تو چیست
این سراپا ناله و فریاد کیست
گفت در چشمم فسون سامری است
نامم افرنگین و کارم ساحری است
ناگهان آن جوی سیمین یخ ببست
استخوان آن جوان در تن شکست
بانگ زد ای وای بر تقدیر من
وای بر فریاد بی تأثیر من
گفت افرنگین «اگر داری نظر
اندگی اعمال خود را هم نگر
پور مریم آن چراغ کائنات
نور او اندر جهات و بی جهات
آن فلاطوس آن صلیب آن روی زرد
زیر گردون تو چه کردی او چه کرد
ای بجانت لذت ایمان حرام
ای پرستار بتان سیم خام
قیمت روح القدس نشناختی
تن خریدی نقد جان در باختی»
طعنهٔ آن نازنین جلوه مست
آن جوان را نشتر اندر دل شکست
گفت «ای گندم نمای جو فروش
از تو شیخ و برهمن ملت فروش
عقل و دین از کافریهای تو خوار
عشق از سوداگریهای تو خوار
مهر تو آزار و آزار نهان
کین تو مرگ است و مرگ ناگهان
صحبتی با آب و گل ورزیده ئی
بنده را از پیش حق دزدیده ئی
حکمتی کو عقدهٔ اشیا گشاد
با تو غیر از فکر چنگیزی نداد
داند آن مردی که صاحب جوهر است
جرم تو از جرم من سنگین تر است
از دم او رفته جان آمد بتن
از تو جان را دخمه میگردد بدن
آنچه ما کردیم با ناسوت او
ملت او کرد با لاهوت او
مرگ تو اهل جهان را زندگی است
باش تا بینی که انجام تو چیست»

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رویای حکیم تولستوی
هوش مصنوعی: در این خواب، حکیم تولستوی به تفکر درباره زندگی و مسائل انسان‌ها می‌پردازد. او در جستجوی حقیقت و معنای عمیق‌تری از وجود و هدف زندگی است. در تمام این تفکرات، او به کشف رازهای زندگی و ارتباطات انسانی می‌رسد و در نهایت به آرامش و روشنفکری دست می‌یابد. این رویا نشان‌دهنده دغدغه‌های فکری و اندیشه‌های عمیق او درباره جهان و انسانیت است.
در میان کوهسار هفت مرگ
وادی بی طایر و بی شاخ و برگ
هوش مصنوعی: در میان کوه‌ها، وادی‌ای وجود دارد که در آن هیچ پرنده‌ای پرواز نمی‌کند و هیچ درختی نمی‌روید. این مکان خالی و بی‌حیات است.
تاب مه از دود گرد او چو قیر
آفتاب اندر فضایش تشنه میر
هوش مصنوعی: نور ماه که به دلیل دودی که دور آن وجود دارد، مانند قیر به نظر می‌رسد و آفتاب در فضایی که پر از این دود است، تشنه و کم‌نور به نظر می‌رسد.
رود سیماب ، اندر آن وادی روان
خم به خم مانند جوی کهکشان
هوش مصنوعی: در آن دشت، رود نقره‌ای مانند جریان نرم و پیچ‌درپیچ کهکشان حرکت می‌کند.
پیش او پست و بلند راه هیچ
تند سیر و موج موج و پیچ پیچ
هوش مصنوعی: در حضور او، هیچ تفاوتی بین بالا و پایین وجود ندارد و هیچ حرکتی سریع و بی‌سر و صدا نیست، همه چیز در آرامش و ترتیب خاصی جریان دارد.
غرق در سیماب مردی تا کمر
با هزاران ناله های بی اثر
هوش مصنوعی: مردی در میان مایعی شبیه به جیوه فرو رفته است و با صدای ناله‌های زیادی که هیچ نتیجه‌ای ندارند، به سر می‌برد.
قسمت او ابر و باد و آب نی
تشنه و آبی به جز سیماب نی
هوش مصنوعی: قسمت او یعنی آنچه برایش مقدر شده، همانند ابر، باد و آب است؛ اما او هیچ تشنه‌ای ندارد و آبی جز آب زلال و شفاف نمی‌بیند.
برکران دیدم زنی نازک تنی
چشم او صد کاروان را رهزنی
هوش مصنوعی: در کناره‌ی رودخانه، زنی با اندامی نازک و ظریف را دیدم که چشمانش به قدری فریبنده بودند که می‌توانستند دل هر کاروانی را به درد آورند.
کافری آموز پیران کنشت
از نگاهش زشت خوب و خوب زشت
هوش مصنوعی: برای یادگیری از عقاید و تجربیات گذشتگان، نباید به ظاهر یا رفتار زشت افراد توجه کنیم، بلکه باید درک عمیق‌تری از آموزه‌های آن‌ها داشته باشیم. در واقع، گاهی ممکن است کسی که ظاهری ناخوشایند دارد، درونش بسیار ارزشمند و خوب باشد.
گفتمش تو کیستی نام تو چیست
این سراپا ناله و فریاد کیست
هوش مصنوعی: به او گفتم تو کی هستی و نامت چیست؟ اینجا که پر از ناله و فریاد است، متعلق به کیست؟
گفت در چشمم فسون سامری است
نامم افرنگین و کارم ساحری است
هوش مصنوعی: او در چشمانم می‌گوید که جادو و افسون دارد و نامش را افرنگین می‌گذارد، و کارش با سحر و جادو گره خورده است.
ناگهان آن جوی سیمین یخ ببست
استخوان آن جوان در تن شکست
هوش مصنوعی: ناگهان جوی نقره‌ای یخ زد و باعث شد که استخوان آن جوان در بدنش بشکند.
بانگ زد ای وای بر تقدیر من
وای بر فریاد بی تأثیر من
هوش مصنوعی: در این بیت، گویا شاعر از سرنوشت خود ناله می‌کند و به بی‌تأثیری فریادهایش اشاره دارد. او در احساس یأس و ناامیدی به سر می‌برد و از تقدیرش شکایت می‌کند.
گفت افرنگین «اگر داری نظر
اندگی اعمال خود را هم نگر
هوش مصنوعی: آفریدگار گفت: ای غربی، اگر به خودت نظر داری، به کارهایت نیز توجه کن.
پور مریم آن چراغ کائنات
نور او اندر جهات و بی جهات
هوش مصنوعی: پسر مریم، آن چراغ عالم، نوری است که در جهات مختلف و حتی در مسیرهای نامشخص می‌تابد.
آن فلاطوس آن صلیب آن روی زرد
زیر گردون تو چه کردی او چه کرد
هوش مصنوعی: فلاطوس، آن فیلسوف بزرگ، آن نماد و نشانه‌ای که به شکل صلیب و چهره‌ای بی‌رنگ جلوه‌گر است، در زیر آسمان چه اقداماتی انجام داده است و تو چه کار کرده‌ای؟
ای بجانت لذت ایمان حرام
ای پرستار بتان سیم خام
هوش مصنوعی: ای کسی که لذت ایمان برای تو حرام است، ای پرستار بت‌های بی‌ارزش!
قیمت روح القدس نشناختی
تن خریدی نقد جان در باختی»
هوش مصنوعی: تو ارزش روح مقدس را نشناختی و فقط به خریدن جسم پرداختی، در حالی که جان خود را باختی.
طعنهٔ آن نازنین جلوه مست
آن جوان را نشتر اندر دل شکست
هوش مصنوعی: طعنهٔ آن معشوق باعث شد که زیبایی جوانی که مست و مغرور بود، به دل شاعر آسیب بزند.
گفت «ای گندم نمای جو فروش
از تو شیخ و برهمن ملت فروش
هوش مصنوعی: شخصی می‌گوید: «ای کسی که خود را به شکل گندم نشان می‌دهی اما در اصل جو را می‌فروشی، تو همچون شیخ و برهمن هستی که ملت را می‌فروشی.»
عقل و دین از کافریهای تو خوار
عشق از سوداگریهای تو خوار
هوش مصنوعی: عقل و دین به خاطر کافر بودن تو بی‌ارزش شده‌اند و عشق به خاطر تاجر بودن تو در نظر دیگران بی‌مقدار است.
مهر تو آزار و آزار نهان
کین تو مرگ است و مرگ ناگهان
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو برای من درد و رنجی است که در درون پنهان شده و این رنج برای من به اندازه‌ی مرگ مهم و ناگهانی است.
صحبتی با آب و گل ورزیده ئی
بنده را از پیش حق دزدیده ئی
هوش مصنوعی: گفت‌وگویی با موجودی که از خاک و آب ساخته شده، کرده‌ام که تو هم به نوعی از حقیقت منحرف شده‌ای.
حکمتی کو عقدهٔ اشیا گشاد
با تو غیر از فکر چنگیزی نداد
هوش مصنوعی: حکمت و دانشی که بتواند مسائل و دشواری‌های عالم را برایت روشن کند، جز از طریق تفکر و اندیشه‌ورزی صحیح به دست نمی‌آید.
داند آن مردی که صاحب جوهر است
جرم تو از جرم من سنگین تر است
هوش مصنوعی: مردی که از ارزش و حقیقت خود آگاه است، می‌داند که گناه تو نسبت به گناه من سنگین‌تر است.
از دم او رفته جان آمد بتن
از تو جان را دخمه میگردد بدن
هوش مصنوعی: از نفس او روح به بدن افراشته می‌شود و حال آنکه بدن از تو جان را به گور می‌برد.
آنچه ما کردیم با ناسوت او
ملت او کرد با لاهوت او
هوش مصنوعی: ما در دنیای مادی با او رفتار کردیم، اما ملت او با ذات الهی‌اش برخورد کردند.
مرگ تو اهل جهان را زندگی است
باش تا بینی که انجام تو چیست»
هوش مصنوعی: مرگ تو برای مردم دنیا زندگی است، زندگی کن تا ببینی سرنوشت تو چگونه رقم می‌خورد.