گنجور

بخش ۱۳ - حکایت نوجوانی از مرو که پیش حضرت سید مخدوم علی هجویری رحمة الله علیه آمده از ستم اعدا فریاد کرد

سید هجویر مخدوم امم
مرقد او پیر سنجر را حرم
بند های کوهسار آسان گسیخت
در زمین هند تخم سجده ریخت
عهد فاروق از جمالش تازه شد
حق ز حرف او بلند آوازه شد
پاسبان عزت ام الکتاب
از نگاهش خانه ی باطل خراب
خاک پنجاب از دم او زنده گشت
صبح ما از مهر او تابنده گشت
عاشق و هم قاصد طیار عشق
از جبینش آشکار اسرار عشق
داستانی از کمالش سر کنم
گلشنی در غنچه ئی مضمر کنم
نوجوانی قامتش بالا چو سرو
وارد لاهور شد از شهر مرو
رفت پیش سید والا جناب
تا رباید ظلمتش را آفتاب
گفت «محصور صف اعداستم
درمیان سنگها میناستم
با من آموز ای شه گردون مکان
زندگی کردن میان دشمنان»
پیر دانائی که در ذاتش جمال
بسته پیمان محبت با جلال
گفت «ای نامحرم از راز حیات
غافل از انجام و آغاز حیات
فارغ از اندیشه ی اغیار شو
قوت خوابیده ئی بیدار شو
سنگ چون بر خود گمان شیشه کرد
شیشه گردید و شکستن پیشه کرد
ناتوان خود را اگر رهرو شمرد
نقد جان خویش با رهزن سپرد
تا کجا خود را شماری ماء و طین
از گل خود شعله ی طور آفرین
با عزیزان سرگران بودن چرا
شکوه سنج دشمنان بودن چرا
راست می گویم عدو هم یار تست
هستی او رونق بازار تست
هر که دانای مقامات خودی است
فضل حق داند اگر دشمن قوی است
کشت انسان را عدو باشد سحاب
ممکناتش را برانگیزد ز خواب
سنگ ره آبست اگر همت قویست
سیل را پست و بلند جاده چیست؟
سنگ ره گردد فسان تیغ عزم
قطع منزل امتحان تیغ عزم
مثل حیوان خوردن ، آسودن چسود
گر بخود محکم نه ئی بودن چسود
خویش را چون از خودی محکم کنی
تو اگر خواهی جهان برهم کنی
گر فنا خواهی ز خود آزاد شو
گر بقا خواهی بخود آباد شو
چیست مردن از خودی غافل شدن
تو چه پنداری فراق جان و تن
در خودی کن صورت یوسف ، مقام
از اسیری تا شهنشاهی خرام
از خودی اندیش و مرد کار شو
مرد حق شو حامل اسرار شو
شرح راز از داستانها می کنم
غنچه از زور نفس وا می کنم
«خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران»

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سایت علامه اقبال

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سید هجویر مخدوم امم
مرقد او پیر سنجر را حرم
هوش مصنوعی: سید هجویر، بزرگ و بزرگوار ملت‌هاست و آرامگاه او، مکان مقدسی است که در کنار پیر سنجر قرار دارد.
بند های کوهسار آسان گسیخت
در زمین هند تخم سجده ریخت
هوش مصنوعی: کوه‌های بلند به راحتی شکسته شدند و در سرزمین هند، بذر سجده و عبادت پراکنده شد.
عهد فاروق از جمالش تازه شد
حق ز حرف او بلند آوازه شد
هوش مصنوعی: عهد فاروق با زیبایی‌اش تازه شد و به خاطر سخن او، حق معروف و مشهور گشت.
پاسبان عزت ام الکتاب
از نگاهش خانه ی باطل خراب
هوش مصنوعی: پاسبان و نگهبان عزت کتاب بزرگ، با نگاهش باعث ویرانی خانه ی نادرستی و دروغ می‌شود.
خاک پنجاب از دم او زنده گشت
صبح ما از مهر او تابنده گشت
هوش مصنوعی: خاک پنجاب به لطف وجود او دوباره جان گرفت و صبح ما به برکت مهر و محبت او روشن و درخشان شد.
عاشق و هم قاصد طیار عشق
از جبینش آشکار اسرار عشق
هوش مصنوعی: عاشق و پیام‌آور عشق، از روی پیشانی‌اش رازهای عشق نمایان است.
داستانی از کمالش سر کنم
گلشنی در غنچه ئی مضمر کنم
هوش مصنوعی: می‌خواهم قصه‌ای از زیبایی‌اش بگویم و در دل یک غنچه، راز و رمز آن را پنهان کنم.
نوجوانی قامتش بالا چو سرو
وارد لاهور شد از شهر مرو
هوش مصنوعی: یک جوان با قامت بلند و زیبا مانند سرو، به شهر لاهور وارد شد و این اتفاق در زمانی بوده که او از شهر مرو آمده است.
رفت پیش سید والا جناب
تا رباید ظلمتش را آفتاب
هوش مصنوعی: به سمت شخصیت بزرگ و والامقام رفت تا نور خورشید تاریکی او را برطرف کند.
گفت «محصور صف اعداستم
درمیان سنگها میناستم
هوش مصنوعی: گفت که در محاصره‌ی دشمنان هستم و میان سنگ‌ها گیر افتاده‌ام.
با من آموز ای شه گردون مکان
زندگی کردن میان دشمنان»
هوش مصنوعی: ای کاش مرا به زندگی در میان دشمنان آموزش دهی، ای شاه بزرگ آسمان!
پیر دانائی که در ذاتش جمال
بسته پیمان محبت با جلال
هوش مصنوعی: یک مرد دانا که در وجودش زیبایی نهفته است، با جلال و عظمت خود پیمان عشق بسته است.
گفت «ای نامحرم از راز حیات
غافل از انجام و آغاز حیات
هوش مصنوعی: شخصی به دیگری می‌گوید که تو از رازهای زندگی بی‌خبری و نسبت به سرانجام و شروع زندگی نادانی.
فارغ از اندیشه ی اغیار شو
قوت خوابیده ئی بیدار شو
هوش مصنوعی: از دغدغه‌ها و نگرانی‌های دیگران کنار بگذار و قدرتی که در درونت خوابیده است را بیدار کن.
سنگ چون بر خود گمان شیشه کرد
شیشه گردید و شکستن پیشه کرد
هوش مصنوعی: اگر سنگ به خود بگوید که شیشه است، به مرور زمان به شیشه تبدیل می‌شود و خود را در معرض شکست قرار می‌دهد.
ناتوان خود را اگر رهرو شمرد
نقد جان خویش با رهزن سپرد
هوش مصنوعی: اگر شخص ناتوان خود را قهرمان و پیشرو بداند، در واقع جان و زندگیش را به خطر می‌اندازد و آن را به دست دزدی می‌سپارد.
تا کجا خود را شماری ماء و طین
از گل خود شعله ی طور آفرین
هوش مصنوعی: تا چه زمانی خود را جزو آب و گل می‌دانی؟ از خاک خود، شعله‌ای همچون آتش کوه طور تولید کن.
با عزیزان سرگران بودن چرا
شکوه سنج دشمنان بودن چرا
هوش مصنوعی: چرا باید نگران بودن با عزیزان باشیم، و چرا باید از دشمنان شکایت کنیم؟
راست می گویم عدو هم یار تست
هستی او رونق بازار تست
هوش مصنوعی: من حقیقت را می‌گویم، حتی دشمن تو نیز دوست توست، او باعث رونق زندگی و حرکت توست.
هر که دانای مقامات خودی است
فضل حق داند اگر دشمن قوی است
هوش مصنوعی: هر کسی که به معرفت و مقام خود آگاه باشد، می‌داند که اگر دشمنی قوی وجود دارد، این از فضل و رحمت الهی است.
کشت انسان را عدو باشد سحاب
ممکناتش را برانگیزد ز خواب
هوش مصنوعی: اگر دشمن در وجود انسان بذر کشت کند، ممکن است به واسطه ی شرایط و امکانات، او را از خواب غفلت بیدار کند.
سنگ ره آبست اگر همت قویست
سیل را پست و بلند جاده چیست؟
هوش مصنوعی: اگر سنگ‌هایی در مسیر آب وجود داشته باشد، اما همت و اراده قوی باشد، دیگر موانع و پیچیدگی‌های راه فرقی نمی‌کند. در واقع، با تلاش و عزم راسخ، می‌توان بر تمام مشکلات غلبه کرد و به هدف رسید.
سنگ ره گردد فسان تیغ عزم
قطع منزل امتحان تیغ عزم
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، اگر عزم و اراده قوی داشته باشی، حتی سختی‌ها و موانع را نیز به راحتی پشت سر می‌گذاری و به هدف خود می‌رسی.
مثل حیوان خوردن ، آسودن چسود
گر بخود محکم نه ئی بودن چسود
هوش مصنوعی: اگر مانند حیوان زندگی کنی و آسایش را فقط در خوردن بدانید، خوشی واقعی را نخواهی چشید و اگر به خودتان توجه نکنید و قوی نباشید، در حقیقت از لذت زندگی بی‌بهره خواهید ماند.
خویش را چون از خودی محکم کنی
تو اگر خواهی جهان برهم کنی
هوش مصنوعی: اگر درون خود را محکم و قوی کنی، می‌توانی به راحتی هر چیزی را در جهان بر هم بزنی.
گر فنا خواهی ز خود آزاد شو
گر بقا خواهی بخود آباد شو
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از فنا و زوال رهایی یابی، باید از خودت فاصله بگیری و آزاد شوی. اما اگر خواهان ماندگاری و پایندگی هستی، باید به خودت و زندگی‌ات توجه کنی و آن را آباد کنی.
چیست مردن از خودی غافل شدن
تو چه پنداری فراق جان و تن
هوش مصنوعی: مردن به معنای غافل شدن از خود است. تو چه فکر می‌کنی، آیا جدایی روح و بدن واقعی است؟
در خودی کن صورت یوسف ، مقام
از اسیری تا شهنشاهی خرام
هوش مصنوعی: به خودت توجه کن و همچون یوسف زیبا و باوقار باش، زیرا موقعیت تو از اسارت تا رسیدن به مقام پادشاهی بستگی به خودت دارد.
از خودی اندیش و مرد کار شو
مرد حق شو حامل اسرار شو
هوش مصنوعی: به خودت فکر کن و تلاش کن که فردی تاثیرگذار و واقعی بشوی. به دنبال حقیقت باش و حامل رازها و دانسته‌های عمیق باش.
شرح راز از داستانها می کنم
غنچه از زور نفس وا می کنم
هوش مصنوعی: من به شرح رازها و داستان‌ها می‌پردازم و با تلاش و کوشش، آنچه را که در دل دارم، آشکار می‌کنم.
«خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران»
هوش مصنوعی: زیباتر آن است که عشق و محبت دلبران در صحبت دیگران بیان شود.

حاشیه ها

1394/12/20 15:02
امین

عالی بود