بخش ۴ - حکایت
قصهخوانی بر سر حرفم رسید
گفت روزی شیخِ عالم بوسعید
با مرید چند بیرون شد به گشت
از قضا بر آسیایی برگذشت
در تحیر ماند از آن سرگشتگی
با همه تیزی بدان آهستگی
با مریدان گفت پس رازی نهفت
با من این سنگ از زبان حال گفت
کاین همه دام از پی یک دانه چیست؟
همچو او باش این همه افسانه چیست؟
با همه سرگشتگی باری به پشت
میدهم نرم ارچه مییابم درشت
گر گرانی باشدم از یار خویش
هم سبکروحم من اندر کار خویش
ای دل سنگین گرانجانی مکن
کار جانبازان به نادانی مکن
کم زنی را پیشه کن در راه دین
کم زنی بیش از همه یابی یقین
کمتر از کم شو اگر داری خبر
این طریق کاملان است ای پسر
گر تو را با کار خود کاری بدی
طاعت صد ساله زناری بدی
بینیازی بر نتابد بود تو
تاب این آتش ندارد عود تو
از تو بد مستی نمیباید تو را
زانکه «دع نفسک» همیآید تو را
بخش ۳ - در بیان معرفت و نصیحت گوید: هان حسینی این همه سودا چراستبخش ۵ - در بیان معرفت عشق و تحقیق آن: چون سمند فکرتم جولان نمود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قصهخوانی بر سر حرفم رسید
گفت روزی شیخِ عالم بوسعید
هوش مصنوعی: روزی فردی عالمانه داستانی را برایم تعریف کرد که درباره شیخی به نام بوسعید بود.
با مرید چند بیرون شد به گشت
از قضا بر آسیایی برگذشت
هوش مصنوعی: در جست و جوی گردش و تفریح، با چند نفر از شاگردانش به بیرون رفت و به طور ناگهانی از روی سرنوشت به جایی رسید که بر روی آسیایی قرار داشت.
در تحیر ماند از آن سرگشتگی
با همه تیزی بدان آهستگی
هوش مصنوعی: در حیرت و شگفتی بود از آن سرگشتگی که با وجود تیزی و شدت، به آرامی پیش میرفت.
با مریدان گفت پس رازی نهفت
با من این سنگ از زبان حال گفت
هوش مصنوعی: شخصی با شاگردانش سخن گفت و رازی را فاش کرد. او گفت که این سنگ، از دل خودش سخن میگوید.
کاین همه دام از پی یک دانه چیست؟
همچو او باش این همه افسانه چیست؟
هوش مصنوعی: چرا برای یک دانه این همه دام پهن کردهاند؟ مانند او، این همه داستان و افسانه برای چه هستند؟
با همه سرگشتگی باری به پشت
میدهم نرم ارچه مییابم درشت
هوش مصنوعی: با وجود تمام سردرگمیها و ناپایداریها، نهایتاً تلاش میکنم با دقت و آرامش، آنچه را که به دست آوردهام، به جلو ببرم، هرچند که ممکن است در ظاهر، کار سخت و دشواری به نظر برسد.
گر گرانی باشدم از یار خویش
هم سبکروحم من اندر کار خویش
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است از محبوبم غمگین باشم، اما این باعث نمیشود که روح من در کارهای خودم سبک و آزاد نباشد.
ای دل سنگین گرانجانی مکن
کار جانبازان به نادانی مکن
هوش مصنوعی: ای دل سنگین، آرام بگیر و برای جوانمردان نادانی نکن.
کم زنی را پیشه کن در راه دین
کم زنی بیش از همه یابی یقین
هوش مصنوعی: در مسیر دین، همیشه به کمکاری و کمزنی توجه کن، زیرا در اصول و یقین، کمتر از همه چیز، مطمئنتر و صادقتر خواهد بود.
کمتر از کم شو اگر داری خبر
این طریق کاملان است ای پسر
هوش مصنوعی: اگر از راه کاملان باخبری، باید خود را به حداقل برسانی و کمتر از چیزی که هستی شوی، ای پسر.
گر تو را با کار خود کاری بدی
طاعت صد ساله زناری بدی
هوش مصنوعی: اگر تو با عملکرد خود کار نادرستی انجام دهی، حتی اگر سالها عبادت کنی، این عبادت به سود تو نخواهد بود.
بینیازی بر نتابد بود تو
تاب این آتش ندارد عود تو
هوش مصنوعی: بینیازی نمیتواند تحمل کند، تو توانایی تحمل این آتش را نداری، مانند عودی که مناسب این آتش نیست.
از تو بد مستی نمیباید تو را
زانکه «دع نفسک» همیآید تو را
هوش مصنوعی: تو نباید از بیحالی و درونگرایی خود احساس ناامیدی کنی، زیرا به تو دلیلی برای رهایی و آرامش داده میشود.