گنجور

بخش ۲۴ - در بیان قبض و بسط می‌فرماید

در محبت چون زدی گام نخست
قبض و بسط از گردش احوال تست
هر فتوحی کز بر جانان رسد
بی‌دلان را مژده درمان رسد
بشکفد گل‌ها ز باغ خوشدلی
روی دل گردد ز انده صیقلی
دل ز شادی چون شود مست و خراب
نفس را بویی رساند از شراب
شرط باشد هر که می‌گیرد به‌دست
خاک را از جرعه‌ای سازند مست
نفس را از جرعه آرد در خوشی
دست بردارد ز بهر سرکشی
عزت عشقش کشد در پیچ و خم
آن همه شادی بدل گردد به غم
قسم او گردد ز باغ روزگار
هر گلی را بر جگر صد گونه خار
نفس گل را باشد این معنی عیان
مرغ دل را برتر آمد آشیان
راست پرسی این همه هستی تست
این همه درد‌سر از مستی تست
این سر پر درد را گر آگهی
در گریبان‌ِ فنا کش تا رهی
نیستی جولان‌گه‌ِ اهل دل است
شاه راه عاشقان کامل است
جان عاشق دوست را طالب شود
نور حق با هستیش غالب شود
گفت مردی کاندرین ره کامل است
نیستی راهست و هستی منزل است
ره مخوف است ای غریب هر دری
جهد می‌کن تا ازین ره بگذری
چون فنا گردی فنا اندر فنا
از بقای حق رسی اندر بقا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در محبت چون زدی گام نخست
قبض و بسط از گردش احوال تست
هوش مصنوعی: وقتی در عشق قدم اول را برمی‌داری، تحول و تغییر اوضاع به دست خودت است.
هر فتوحی کز بر جانان رسد
بی‌دلان را مژده درمان رسد
هوش مصنوعی: هر کامیابی که از سوی محبوب به دست آید، به دل‌های بی‌خبر خبر شادی و درمان می‌آورد.
بشکفد گل‌ها ز باغ خوشدلی
روی دل گردد ز انده صیقلی
هوش مصنوعی: گل‌ها در باغ خوشحالی شکوفا می‌شوند و دل انسان از اندوه صاف و شفاف می‌گردد.
دل ز شادی چون شود مست و خراب
نفس را بویی رساند از شراب
هوش مصنوعی: دل وقتی شاد و خوشحال می‌شود، همچون کسی که مست و بی‌خود شده، به وجد می‌آید و در این حال، نسیمی از خوشی و شادی به جان انسان می‌رسد که شبیه بوی شراب است.
شرط باشد هر که می‌گیرد به‌دست
خاک را از جرعه‌ای سازند مست
هوش مصنوعی: هر کس که گلابی از خاک به دست می‌گیرد، شرط است که او را از یک جرعه مست و سرخوش سازند.
نفس را از جرعه آرد در خوشی
دست بردارد ز بهر سرکشی
هوش مصنوعی: انسان باید از لذت‌‌های زودگذر دل بکند و خودبه‌خود را از خواهشات نفس بیرون بکشد تا به سمت درک بالاتر و آرامش برود.
عزت عشقش کشد در پیچ و خم
آن همه شادی بدل گردد به غم
هوش مصنوعی: عزت عشق او انسان را در راه‌های پیچیده و دشوار قرار می‌دهد و تمام آن شادی‌ها تبدیل به غم می‌شود.
قسم او گردد ز باغ روزگار
هر گلی را بر جگر صد گونه خار
هوش مصنوعی: قسمتی از زندگی و سرنوشت انسان به مانند باغی است که در آن هر گل خوشبو ممکن است با مشکلات و سختی‌های بسیار همراه باشد. به بیان دیگر، هر زیبایی و خوشی در زندگی ممکن است با چالش‌ها و دردهایی نیز همراه شود.
نفس گل را باشد این معنی عیان
مرغ دل را برتر آمد آشیان
هوش مصنوعی: خویشتن گل را درک می‌کند و این موضوع برایش روشن است، ولی مرغ دل به مکان و آشیانه‌ای بالاتر از آن فکر می‌کند.
راست پرسی این همه هستی تست
این همه درد‌سر از مستی تست
هوش مصنوعی: اگر راستش را بپرسی، تمام این وجود متعلق به توست و تمام این مشکلات نیز از سر نشئگی تو ناشی می‌شود.
این سر پر درد را گر آگهی
در گریبان‌ِ فنا کش تا رهی
هوش مصنوعی: اگر از دردهای عمیقم باخبر شوی، این آگاهی را در دل خود نگه‌دار و به دنبال راهی برای رهایی باش.
نیستی جولان‌گه‌ِ اهل دل است
شاه راه عاشقان کامل است
هوش مصنوعی: عدم و نیستی، محل جولان و شادی دل‌باختگان است و راهی است که عاشقان واقعی در آن به کمال می‌رسند.
جان عاشق دوست را طالب شود
نور حق با هستیش غالب شود
هوش مصنوعی: روح عاشق در جستجوی دوست است و نور حقیقت بر وجود او تسلط پیدا می‌کند.
گفت مردی کاندرین ره کامل است
نیستی راهست و هستی منزل است
هوش مصنوعی: مردی گفت که این راه به کمال می‌رسد؛ در واقع، عدم وجود راه است و وجود مقصدی برای رسیدن.
ره مخوف است ای غریب هر دری
جهد می‌کن تا ازین ره بگذری
هوش مصنوعی: راهی که در پیش است، بسیار خطرناک و دشوار است. ای انسان دور از وطن، هر تلاشی که می‌توانی بکن تا از این مسیر عبور کنی.
چون فنا گردی فنا اندر فنا
از بقای حق رسی اندر بقا
هوش مصنوعی: زمانی که خود را در راه نابودی و فناء ببینی و از آن عبور کنی، به بقای حقیقی و ابدی دست پیدا می‌کنی.