گنجور

بخش ۲۳ - در بیان قرب و بعد و کیفیت آن

از حجاب نفس ظلمانی برآی
تا شوی شایسته قرب خدای
آفتاب از آسمان پیدا نمود
چشم نابینا نمی بیند چه سود
ای که چشمت را به معنی نور نیست
نزد حق شو حق ز بنده دورنیست
ای بما از ما بما نزدیکتر
داند آنکس کو ز خود دارد خبر
تا ز قرب و بعد برناری نفس
زانکه این علت همه خار است و بس
این همه مغز است اینجا پوست نی
دوست را پروای نام دوست نی
نور حق پیداست لکن جیب تست
دیده حق بین بباید از نخست
قرب حق دوری تست از بود خویش
بی زیان خود نیابی سود خویش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.