بخش ۱۲ - در بیان معرفت توحید
چون مسافر گشتی اندر راه دین
صدق باشد مرکب و رهبر یقین
باز کن چشم خرد را پیش و پس
عقل فرزانه تورا استاد بس
نفی کن اثبات هر موجود را
تا بدانی هستی معبود را
چون یقین شد کافریننده خداست
ذات پاکش را مگو چون و چراست
حضرت او برتر از حد و مثال
درنگنجد صورت و وهم و خیال
بی بدایت بوده ذات او نخست
بینهایت همچنان باشد درست
وصف خود کرد و بدان موصوف شد
نام خود کرد و بدان معروف شد
او بخود هست و همه هستی از اوست
نیست آمد هرچه آمد جمله اوست
ذات او را نیست نقصان و زوال
نی سکون و نی تحرک را مجال
در کمال لایزالی کاملست
بی جهت هرجا که جوئی حاصلست
در دو عالم هیچکس همتاش نیست
همچو عالم پستی و بالاش نیست
دانش عامی ندارد زین گذر
اهل صورت را تمامست این قدر
رهروان کز ملک معنی آگهند
کشتگان خنجر الا الله اند
از دو کون آزاد و از خود بی نشان
در فنای کل شده دامن کشان
محو بینند آنچه غیر حق بود
نیستی شان زین سبب مطلق بود
هرچه باشد از نهایتها که هست
جمله را در نور حق یابند و بس
از فنای خویشتن یکتا شده
جمله در حق هم بحق بینا شده
چون رسد آنجا همه گردد مراد
دور از این معنی حلول و اتحاد
هوشیار و مست و گویا و خموش
گاه جمله چشم و گاهی جمله گوش
نور حق در سر او پیدا شده
او ز سر خویشتن یکتا شده
هرکه او از بند خود آزاد نیست
دار ملک وحدتش آبادنیست
سر توحید آن زمان گردد عیان
کز قفس یابد رهائی مرغ جان
بگذرد از گلخن طبع و حواس
نی خیال و وهم بیند نی قیاس
نفس رعنا را ببرد دست و پای
عقل دور اندیش را ماند بجای
هر دو عالم با همه شادی و غم
غرقه گرداند بدریای عدم
چون بیاسود از گرامی مرکبش
در بر معشوق خود باداش و بس
تا بدانی هر که رفت آنجا رسید
با کسی کاو دیدۀ دارد پدید
ای بسی دانا که گفت این سر گذشت
سر فرو آورد و حیران درگذشت
بخش ۱۱ - در بیان معرفت علم: ای گرامی گوهر عالی نسببخش ۱۳ - در بیان تعریف عارف: چون بوحدت درگذشتی از دوئی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون مسافر گشتی اندر راه دین
صدق باشد مرکب و رهبر یقین
هوش مصنوعی: زمانی که به سفری در مسیر دین میروی، صداقت باید چون مرکبی تو را همراهی کند و یقین باید همچون رهبر تو باشد.
باز کن چشم خرد را پیش و پس
عقل فرزانه تورا استاد بس
هوش مصنوعی: چشم فهم و درک خود را باز کن و به اطرافت نگاه کن، زیرا عقل و دانش تو را به راهنمایی و هدایت میرساند.
نفی کن اثبات هر موجود را
تا بدانی هستی معبود را
هوش مصنوعی: برای درک وجود خداوند، لازم است هر نوع اثباتی برای موجودات دیگر را نادیده بگیریم. با این کار، به حقیقت وجود معبود پی خواهیم برد.
چون یقین شد کافریننده خداست
ذات پاکش را مگو چون و چراست
هوش مصنوعی: زمانی که معلوم شد خداوند خالق است و ذات پاکش را به هیچوجه نمیتوان مورد سؤال و تردید قرار داد، دیگر نیازی نیست به فکر سوالات و شبهات بیفتی.
حضرت او برتر از حد و مثال
درنگنجد صورت و وهم و خیال
هوش مصنوعی: او از تمامی مرزها و نمونهها فراتر است، و نه در صورت میگنجد و نه در خیال و تصور.
بی بدایت بوده ذات او نخست
بینهایت همچنان باشد درست
هوش مصنوعی: او از ابتدا وجود داشته و ذاتش بینهایت بوده است و همیشه به همین شکل باقی خواهد ماند.
وصف خود کرد و بدان موصوف شد
نام خود کرد و بدان معروف شد
هوش مصنوعی: او خود را توصیف کرد و به همان صفات شناخته شد، نامش را بر زبان آورد و به واسطه آن معروف و مشهور گردید.
او بخود هست و همه هستی از اوست
نیست آمد هرچه آمد جمله اوست
هوش مصنوعی: او در درون خود قرار دارد و همهی هستی از او سرچشمه میگیرد. هرچه که به وجود آمده، همهاش از اوست و هیچ چیز خارج از او نیست.
ذات او را نیست نقصان و زوال
نی سکون و نی تحرک را مجال
هوش مصنوعی: ذات او هیچ کم و کسری ندارد و نه دچار زوال میشود و نه در آرامش و حرکت فرصت برایش وجود دارد.
در کمال لایزالی کاملست
بی جهت هرجا که جوئی حاصلست
هوش مصنوعی: در میان کمالی بینهایت، هر جایی که دنبالش باشی، نتیجهای وجود دارد.
در دو عالم هیچکس همتاش نیست
همچو عالم پستی و بالاش نیست
هوش مصنوعی: در هیچ کجای دنیا کسی هم رتبه و هم سطح او نیست، نه از نظر دانایی و علم و نه از نظر مقام و منزلت.
دانش عامی ندارد زین گذر
اهل صورت را تمامست این قدر
هوش مصنوعی: دانش عمیق و واقعی از این مسیر برای افراد سطحی وجود ندارد، بلکه فقط کسانی که به درک عمیق رسیدهاند، میتوانند به این حقیقت پی ببرند.
رهروان کز ملک معنی آگهند
کشتگان خنجر الا الله اند
هوش مصنوعی: افرادی که از حقیقت و معانی باخبرند، جانهای خود را در راه خدا میدهند و همچون کشتهشدگان با خنجر، تنها خدا را میپرستند.
از دو کون آزاد و از خود بی نشان
در فنای کل شده دامن کشان
هوش مصنوعی: شخصی از دو جهان رها شده و خود را گم کرده است، او به شکلی در تمامیت وجود ذوب شده و در حال حرکت با حالتی تواضعآمیز و آرام است.
محو بینند آنچه غیر حق بود
نیستی شان زین سبب مطلق بود
هوش مصنوعی: آنها تنها به چیزهایی که غیر از حق هستند، توجه میکنند و وجودشان به همین دلیل هیچ است؛ زیرا فقط حقیقت مطلق معنا دارد.
هرچه باشد از نهایتها که هست
جمله را در نور حق یابند و بس
هوش مصنوعی: هر چیزی که هست، در نهایت به نور حقیقت میرسد و فقط آن را میتوان یافت.
از فنای خویشتن یکتا شده
جمله در حق هم بحق بینا شده
هوش مصنوعی: از زوال و نابودی خود، به یگانگی رسیدهام و همه موجودات به حقیقت واحد و خداوندی رسیدهاند و آن را با بینش صحیح درک کردهاند.
چون رسد آنجا همه گردد مراد
دور از این معنی حلول و اتحاد
هوش مصنوعی: زمانی که به آن مقام برسند، همه چیز به هدف میرسد و دیگر خبری از مفهومهای معمولی و اتحاد نخواهد بود.
هوشیار و مست و گویا و خموش
گاه جمله چشم و گاهی جمله گوش
هوش مصنوعی: در اینجا فردی را توصیف میکند که هم در حالت هوشیاری و هم در حالت مستی، توانایی بیان افکار و احساساتش را دارد. گاهی اوقات به دقت به چیزها گوش میدهد و گاهی هم با نگاهی تیزبین به اطرافش توجه میکند.
نور حق در سر او پیدا شده
او ز سر خویشتن یکتا شده
هوش مصنوعی: نور الهی در وجود او آشکار شده و او از خودِ راستین خویش به وجود واحد و یگانهای دست یافته است.
هرکه او از بند خود آزاد نیست
دار ملک وحدتش آبادنیست
هوش مصنوعی: هر کسی که از محدودیتها و قیدهای خود رهایی نیافته باشد، نمیتواند به حقیقت و وحدت واقعی دست پیدا کند.
سر توحید آن زمان گردد عیان
کز قفس یابد رهائی مرغ جان
هوش مصنوعی: آن زمان که حقیقت یگانگی و توحید آشکار میشود که پرندهٔ روح از قفس رهایی یابد.
بگذرد از گلخن طبع و حواس
نی خیال و وهم بیند نی قیاس
هوش مصنوعی: عواطف و احساسات درونی انسان باید فراتر از ترس و خیالهای بیاساس برود تا بتواند به حقیقت و واقعیتهای عمیقتری دست یابد.
نفس رعنا را ببرد دست و پای
عقل دور اندیش را ماند بجای
هوش مصنوعی: نفس زیبا و دلربا، عقل حسابگر و دوراندیش را بیحرکت و سرگردان نگه میدارد.
هر دو عالم با همه شادی و غم
غرقه گرداند بدریای عدم
هوش مصنوعی: همه شادیها و غمها در این دنیا در نهایت به نیستی و عدم میانجامند.
چون بیاسود از گرامی مرکبش
در بر معشوق خود باداش و بس
هوش مصنوعی: وقتی که از سوارکاری گرانقدر خود استراحت کرد، در آغوش محبوبش آرام میگیرد و بس.
تا بدانی هر که رفت آنجا رسید
با کسی کاو دیدۀ دارد پدید
هوش مصنوعی: برای اینکه بدانی هر کسی که به آنجا میرود، با کسی میرسد که بصیرت و بینش دارد.
ای بسی دانا که گفت این سر گذشت
سر فرو آورد و حیران درگذشت
هوش مصنوعی: بسیاری از دانایان به ما گفتند که این روزگار به پایان میرسد. سر پایین میآید و در حیرت و سردرگمی عبور میکند.