بخش ۱۱ - در بیان معرفت علم
ای گرامی گوهر عالی نسب
دانش آموز و شناسائی طلب
رهنمایانی که بینا بوده اند
هم بدانش راه حق پیموده اند
مردم دانش ورای عالمست
دیو مردم هم ز نسل آدمست
ای بداغ جهل خود را سوخته
جز فراموشی دلت ناموخته
سر برآر از خواب نادانی خویش
تا نمانی در پریشانی خویش
خالقی کز هر دو کونت برگزید
نی برای خواب و خوردت آفرید
در پی دانش رو ای فرزانه مرد
نیست عذری رو بنادانی مگرد
مردهٔ جهلی چه سود آب و گلت
علم خوان تا زندگی یابد دلت
علم باید تا عمل گنجی بود
زانکه بی دانش عمل رنجی بود
علم بنیاد است و طاعت خانۀ
بی اساسی کی بود کاشانۀ
چیست دانش آنکه تن بیرون بری
تا بدانی کز همه نادان تری
چون بنادانی خود دانا شوی
روکنی بر تخت خود والا شوی
مردم از گفتن نبیند جز زیان
دانش اندر دل بود نی در زبان
گر عمل با علم تو پیوند نیست
جبه و دستار دانشمند نیست
خنده دیو است بیدانش عمل
شحنه شیطان بود مرد جدل
قیل و قالت ره ندارد هیچ سوی
معرفت حاصل کن ای بسیار گوی
گر تو علم صورتی داری بسی
بر لب دریای علمی چون خسی
در ره معنی اگر دانا شوی
چون صدف در قعر این دریا شوی
علم صورت پیشه آب و گلست
علم معنی رهبر جان و دلست
آنچه نگذارد تو را جز سوی دوست
مغز دانش آن بود بگذر ز پوست
جهد میکن تا ز خود یابی خبر
واجب این علمست اگر داری خبر
گر بجهد اینجا رسانی منزلت
آنچه مقصود است گردد حاصلت
کار دل باشد همه کشف و عیان
شرح این معنی نگنجد در بیان
حالتی از غیب غیب آید پدید
جز بذوق این حرف را نتوان شنید
گنج پنهانست علم معنوی
در تو آید چون ز خود بیرون شوی
علم تو معلول را در بر کشد
دفتر مقبول را خط درکشد
اول از علم شریعت بهره گیر
طفل را نبود غذائی به ز شیر
علم کسبی گر نباشد حاصلت
علم میراثی نیاید در دلت
زبده علمت حصول دین بود
اطلب العلم ای پسر در این بود
بندگی طاعت بود پندار نی
علم دانستن بود گفتار نی
بخش ۱۰ - در بیان معرفت حج: زین گریبان هر که سر برمی زندبخش ۱۲ - در بیان معرفت توحید: چون مسافر گشتی اندر راه دین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای گرامی گوهر عالی نسب
دانش آموز و شناسائی طلب
هوش مصنوعی: ای عزیز، تو دارای ارزش و نژاد بالا هستی و به دنبال علم و شناخت هستی.
رهنمایانی که بینا بوده اند
هم بدانش راه حق پیموده اند
هوش مصنوعی: راهنمایانی که بینا و دانا بودهاند، به درستی مسیر حق را شناخته و پیمودهاند.
مردم دانش ورای عالمست
دیو مردم هم ز نسل آدمست
هوش مصنوعی: انسانها از نظر دانش و خرد فراتر از موجودات دیگر هستند، اما همانند دیوانگان، برخی از انسانها هم رفتارهایی از خود نشان میدهند که ناشی از ضعف فهم آنهاست.
ای بداغ جهل خود را سوخته
جز فراموشی دلت ناموخته
هوش مصنوعی: تو که به خاطر جهل خود دچار آتشسوزی شدهای، به غیر از فراموشی، چیزی برای دلسوزاندن نیاموختهای.
سر برآر از خواب نادانی خویش
تا نمانی در پریشانی خویش
هوش مصنوعی: از خواب نادانی خود بیدار شو تا در سردرگمی و اضطراب نمانی.
خالقی کز هر دو کونت برگزید
نی برای خواب و خوردت آفرید
هوش مصنوعی: خالق تو که از میان تمام موجودات، تو را برگزیده است، تو را تنها برای خواب و خوراک نیافریده است.
در پی دانش رو ای فرزانه مرد
نیست عذری رو بنادانی مگرد
هوش مصنوعی: به دنبال علم و دانش باش، ای مرد خردمند. هیچ عذری برای ندانستن وجود ندارد، پس خود را به نادانی نزن.
مردهٔ جهلی چه سود آب و گلت
علم خوان تا زندگی یابد دلت
هوش مصنوعی: انسانی که در جهل به سر میبرد، مانند مرده است و هیچ بهرهای از علم و دانش نخواهد داشت. باید از دل و عواطف خود بهرهبرداری کنی تا به زندگی و رشد واقعی دست یابی.
علم باید تا عمل گنجی بود
زانکه بی دانش عمل رنجی بود
هوش مصنوعی: دانش لازم است تا عمل به درستی صورت گیرد، زیرا بدون دانش، عمل میتواند دشواریها و مشکلاتی را به همراه داشته باشد.
علم بنیاد است و طاعت خانۀ
بی اساسی کی بود کاشانۀ
هوش مصنوعی: دانش اساس همه چیز است و اطاعت مانند خانهای است که اگر زیرساخت نداشته باشد، بهسرعت ویران میشود.
چیست دانش آنکه تن بیرون بری
تا بدانی کز همه نادان تری
هوش مصنوعی: دانش واقعی چه نوع دانشی است که انسان را از دنیای مادی جدا کند تا بفهمد که از تمام نادانان نادانتر است؟
چون بنادانی خود دانا شوی
روکنی بر تخت خود والا شوی
هوش مصنوعی: وقتی خود را نادان میدانی، میتوانی از این نادانی به دانایی برسید و بر جایگاه والایی قرار بگیری.
مردم از گفتن نبیند جز زیان
دانش اندر دل بود نی در زبان
هوش مصنوعی: بعضی افراد وقتی چیزی را میگویند، تنها به ضرر خودشان فکر میکنند و در واقع دانش و آگاهی واقعی در دلشان نهفته است، نه در کلامشان.
گر عمل با علم تو پیوند نیست
جبه و دستار دانشمند نیست
هوش مصنوعی: اگر دانش با عمل پیوند نداشته باشد، در حقیقت، لباس و نمادهای ظاهری دانشمندی بیمعناست.
خنده دیو است بیدانش عمل
شحنه شیطان بود مرد جدل
هوش مصنوعی: خنده نشانه نادانی است و عمل کردن به نادرستی، همانند رفتار شیطان است که در پرخاشگری و جدل نمایان میشود.
قیل و قالت ره ندارد هیچ سوی
معرفت حاصل کن ای بسیار گوی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که گفتوگو و بحثهای بیهوده هیچ اثری ندارد؛ بنابراین، به دنبال درک عمیق و شناخت واقعی از مسائل باش و از پرحرفی بپرهیز.
گر تو علم صورتی داری بسی
بر لب دریای علمی چون خسی
هوش مصنوعی: اگر تو دانش و علمی در خور داری، در مقایسه با دریای وسیع علم، همچون یک دانه شن به نظر میرسی.
در ره معنی اگر دانا شوی
چون صدف در قعر این دریا شوی
هوش مصنوعی: اگر در پی فهم عمیق و حقیقت باشی، مانند صدفی در عمق دریا خواهی شد.
علم صورت پیشه آب و گلست
علم معنی رهبر جان و دلست
هوش مصنوعی: علم ظاهری فقط مربوط به چیزهای دنیوی و مادی است، مانند شکل و قالب، در حالیکه علم حقیقی و معنوی ریشه در روح و دل دارد و انسان را به سمت حقیقت و معرفت هدایت میکند.
آنچه نگذارد تو را جز سوی دوست
مغز دانش آن بود بگذر ز پوست
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو را از حرکت به سوی دوست باز دارد، حقیقت دانش است. باید از ظواهر امور بگذری و به عمق آنها توجه کنی.
جهد میکن تا ز خود یابی خبر
واجب این علمست اگر داری خبر
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش کن تا از خودت باخبر شوی؛ زیرا این وضعیت از ضروریات دانایی است اگر خواهان آگاهی هستی.
گر بجهد اینجا رسانی منزلت
آنچه مقصود است گردد حاصلت
هوش مصنوعی: اگر از اینجا برنیایی و به مقصدت نرسی، چیزی که خواستهات بوده، به دست نخواهد آمد.
کار دل باشد همه کشف و عیان
شرح این معنی نگنجد در بیان
هوش مصنوعی: تمامی کارهای دل تنها درک و فهمی عمیق را نشان میدهد و توضیح این مفهوم در کلمات نمیگنجد.
حالتی از غیب غیب آید پدید
جز بذوق این حرف را نتوان شنید
هوش مصنوعی: حالتهای روحانی و غیرقابل باور بهوجود میآید، اما جز با لذت و شوق نمیتوان سخن از آن را دریافت و فهمید.
گنج پنهانست علم معنوی
در تو آید چون ز خود بیرون شوی
هوش مصنوعی: علم معنوی مانند گنجی پنهان در درون توست؛ وقتی از خودخواهی و دلبستگیهایت بیرون بیایی، این علم به تو آشکار خواهد شد.
علم تو معلول را در بر کشد
دفتر مقبول را خط درکشد
هوش مصنوعی: دانش تو میتواند معلول را به خوبی درک کند و مسأله را به روشنی توضیح دهد.
اول از علم شریعت بهره گیر
طفل را نبود غذائی به ز شیر
هوش مصنوعی: ابتدا از علم دین استفاده کن، زیرا کودک بدون شیر، غذایی ندارد.
علم کسبی گر نباشد حاصلت
علم میراثی نیاید در دلت
هوش مصنوعی: اگر علم را به دست نیاوری، از آن چیزی به دست نخواهی آورد و دانشی که به ارث رسیده نیز در دلت نخواهد ماند.
زبده علمت حصول دین بود
اطلب العلم ای پسر در این بود
هوش مصنوعی: بهترین چیز در علم، کسب دین است. ای پسر، علم را در این مسیر جستجو کن.
بندگی طاعت بود پندار نی
علم دانستن بود گفتار نی
هوش مصنوعی: بندگی به معنای اطاعت است، نه فقط تصور یا دانش از علم. یعنی صرف دانستن کافی نیست و انسان باید در عمل نیز به اطاعت و بندگی بپردازد.