گنجور

شمارهٔ ۹۲

دلبر برفت و درد دلم را دوا نکرد
آن شوخ بین که بر من مسکین چه‌ها نکرد
زان نور چشم چشم وفا داشتم دریغ
کز عین مردمی نظری سوی ما نکرد
گفتم هزار حاجت جانم روا کند
ناگه روانه گشت و یکی را دوا نکرد
خون دل شکسته من بی بهانه ریخت
واندیشه نیز از دیت خونبها نکرد
اینم ز هجر صعب تر آمد که آن صنم
وقت رحیل یاد من مبتلا نکرد
او شاه ملک حسن و جمالست و من گدا
از شه غریب نیست که یاد گدا نکرد
مهر و وفا مجوی حسین از مهی که او
با هیچکس چو عمر گرامی وفا نکرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلبر برفت و درد دلم را دوا نکرد
آن شوخ بین که بر من مسکین چه‌ها نکرد
هوش مصنوعی: عشق و معشوق از هم جدا شدند و محبوب نتوانست دردی که در قلب من ایجاد کرده است را درمان کند. آن خداحافظی‌کننده‌ای که با رفتارهایش بر من بیچاره چه سختی‌ها و مشکلاتی به وجود آورد.
زان نور چشم چشم وفا داشتم دریغ
کز عین مردمی نظری سوی ما نکرد
هوش مصنوعی: از آن نگاه مهربان که به من وفاداری داشت، افسوس که به خاطر انسانی بودن، هیچ نگاهی به سمت ما نکرد.
گفتم هزار حاجت جانم روا کند
ناگه روانه گشت و یکی را دوا نکرد
هوش مصنوعی: گفتم هزار آرزو دارم که جواب دهد، ناگهان رفت و هیچ‌کدام را اجابت نکرد.
خون دل شکسته من بی بهانه ریخت
واندیشه نیز از دیت خونبها نکرد
هوش مصنوعی: دل شکسته و رنجیده من بدون هیچ دلیلی اشک می‌ریزد و حتی فکر کردن به جبران این درد هم برایم ممکن نیست.
اینم ز هجر صعب تر آمد که آن صنم
وقت رحیل یاد من مبتلا نکرد
هوش مصنوعی: این جدایی برای من از آن زمان که محبوبم در حال رفتن بود، سخت‌تر شده است, چرا که او حتی در لحظه‌ی جدایی نیز به یاد من نیفتاد.
او شاه ملک حسن و جمالست و من گدا
از شه غریب نیست که یاد گدا نکرد
هوش مصنوعی: او زیباترین و بهترین است و من چون گدا هستم، از شاه بعید نیست که حتی به یاد گدا بیفتد.
مهر و وفا مجوی حسین از مهی که او
با هیچکس چو عمر گرامی وفا نکرد
هوش مصنوعی: به دنبال مهر و وفای حسین نرو، زیرا او مانند عمر، به هیچ‌کس وفا نکرده است.