گنجور

شمارهٔ ۸۹

یک لحظه مرا بی رخت آرام نباشد
دل را بجز از لعل لبت کام نباشد
هیهات که من با تو توانم که نشینم
چون سوی توام زهره پیغام نباشد
در صحبت ما زاهد افسرده نگنجد
در مجلس دلسوختگان خام نباشد
سرو از چه جهت خوانمت ایسرور خوبان
چون سرو سمن ساق و گل اندام نباشد
از بهر گرفتاری مرغ دل عشاق
حقا که چو زلف سیهت دام نباشد
با دام فدای تو دل و جان که بجوئی
چون نرگس پر خواب تو با دام نباشد
از ظلمت خط تاب جمالت نشود کم
نقصان مه از تیرگی شام نباشد
هر مرغ دلی کو بپرد از قفس تن
جز در خم زلف تواش آرام نباشد
آنکو چو حسین از غم عشق تو خرابست
او را سر ناموس و غم نام نباشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک لحظه مرا بی رخت آرام نباشد
دل را بجز از لعل لبت کام نباشد
هوش مصنوعی: یک لحظه بدون دیدن تو، دل آرام نمی‌گیرد و جز لب‌های سرخ تو، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند دل را شاد کند.
هیهات که من با تو توانم که نشینم
چون سوی توام زهره پیغام نباشد
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توانم با تو بنشینم، زیرا وقتی به سمت تو می‌آیم، هیچ جرأت و شجاعت برای رساندن پیامم ندارم.
در صحبت ما زاهد افسرده نگنجد
در مجلس دلسوختگان خام نباشد
هوش مصنوعی: در گفتگوی ما، کسی که برجسته و درویش‌مسلک است، نمی‌تواند در جمع افراد دلسوخته و عاشق حاضر شود، چون آن‌ها دل‌های حساس و لطیفی دارند که او نمی‌تواند آن را درک کند.
سرو از چه جهت خوانمت ایسرور خوبان
چون سرو سمن ساق و گل اندام نباشد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و قامت سرو اشاره دارد و سوال می‌کند که چرا باید سرو را به عنوان نماد زیبایی و خوشبختی ستایش کنیم، در حالی که اگر قرار باشد به زیبایی و شکوه بپردازیم، سمن (گلی زیبا) و گل نیز وجود دارند که نه تنها ساقه‌ای دراز دارند بلکه از زیبایی‌های بیشتری نیز برخوردارند. به نوعی، شاعر در اینجا به مقایسه میان زیبایی‌های مختلف پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که زیبایی منحصر به فردی در هر چیز وجود دارد.
از بهر گرفتاری مرغ دل عشاق
حقا که چو زلف سیهت دام نباشد
هوش مصنوعی: به خاطر مشکلاتی که عشق پیش می‌آورد، می‌توان گفت که دل عاشقان مانند زلف سیاه تو، در دام می‌افتد و گرفتار می‌شود.
با دام فدای تو دل و جان که بجوئی
چون نرگس پر خواب تو با دام نباشد
هوش مصنوعی: برای تو دل و جانم را فدای تو می‌کنم، زیرا تو مانند نرگس خواب‌آلودی هستی که هیچ دامی نمی‌تواند تو را به چنگ آورد.
از ظلمت خط تاب جمالت نشود کم
نقصان مه از تیرگی شام نباشد
هوش مصنوعی: به رغم تاریکی، زیبایی تو کمتر نمی‌شود و مانند ماه که در سیاهی شب از نور خود کاسته نمی‌شود.
هر مرغ دلی کو بپرد از قفس تن
جز در خم زلف تواش آرام نباشد
هوش مصنوعی: هر دل شاداب و پر از عشق که از قفس تن آزاد شود، جز در سایه زلف تو هرگز آرام نخواهد بود.
آنکو چو حسین از غم عشق تو خرابست
او را سر ناموس و غم نام نباشد
هوش مصنوعی: آن شخص که مانند حسین به خاطر عشق تو دیوانه و ویران است، برای او بلا و درد و غم حرمت و آبرو اهمیتی ندارد.