گنجور

شمارهٔ ۸۷

کسی که شیفته روی آن صنم باشد
ز طعن و سرزنش دشمنش چه غم باشد
برای دیدن دیدار دوست از دشمن
توان کشیدن اگر صد هزار الم باشد
بهیچ رو ز در او نمیروم باری
گدا ملازم درگاه محتشم باشد
رقیبم از سر کویش بجور میراند
گدای شهر مبادا که محترم باشد
کسی که قدر شب وصل دوست نشناسد
اگر ز هجر بمیرد هنوز کم باشد
هر آنکه سر غم عشق بر زبان راند
زبان بریده سیه روی چون قلم باشد
بگفت با تو دمی همنفس شوم روزی
ندانم آن دم خرم کدام دم باشد
اگر بحال من خسته دل کند نظری
ز عین مردمی و غایت کرم باشد
حسین خسته جگر را سزد که بنوازد
به گوشه نظری گرچه صبحدم باشد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی که شیفته روی آن صنم باشد
ز طعن و سرزنش دشمنش چه غم باشد
هوش مصنوعی: کسی که عاشق زیبایی معشوقه‌اش باشد، نباید به حرف‌های منفی و سرزنش‌های دشمنانش اهمیت بدهد.
برای دیدن دیدار دوست از دشمن
توان کشیدن اگر صد هزار الم باشد
هوش مصنوعی: برای دیدار با دوست، حتی اگر هزاران مشکل و دردسر وجود داشته باشد، می‌توانم همه آن‌ها را تحمل کنم.
بهیچ رو ز در او نمیروم باری
گدا ملازم درگاه محتشم باشد
هوش مصنوعی: هرگز از در او بیرون نمی‌روم، زیرا همواره گدا و نیازمندی در کنار درگاه بزرگوار و محترم باقی خواهد ماند.
رقیبم از سر کویش بجور میراند
گدای شهر مبادا که محترم باشد
هوش مصنوعی: رقیبم به خاطر عشق به تو، به شدت از من می‌کوشد تا به نوعی مرا از میدان به در کند و باعث شود که من از نظر دیگران بی‌ارزش و گدا جلوه کنم. به پایین آوردن شأن من اهتمام دارد تا مبادا در نظر دیگران محترم و باارزش باشم.
کسی که قدر شب وصل دوست نشناسد
اگر ز هجر بمیرد هنوز کم باشد
هوش مصنوعی: کسی که ارزش لحظات وصال و نزدیکی با دوستان را درک نکند، حتی اگر از جدایی بمیرد، باز هم کم است.
هر آنکه سر غم عشق بر زبان راند
زبان بریده سیه روی چون قلم باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که درباره درد و غم عشق صحبت کند، در واقع خود را به خطر می‌اندازد و مانند کسی که خط می‌زند، دیگر نمی‌تواند به راحتی سخن بگوید و ممکن است در زندگی شاد نباشد.
بگفت با تو دمی همنفس شوم روزی
ندانم آن دم خرم کدام دم باشد
هوش مصنوعی: گفت‌وگویی با تو داشتم و می‌خواهم لحظه‌ای همراهت باشم، اما نمی‌دانم آن لحظه‌ی شاد و خوشایند کی پیش خواهد آمد.
اگر بحال من خسته دل کند نظری
ز عین مردمی و غایت کرم باشد
هوش مصنوعی: اگر نگاهی به حال من کن که دلbroken و خسته‌ام، این نشان از بزرگواری و مردمداری تو خواهد بود.
حسین خسته جگر را سزد که بنوازد
به گوشه نظری گرچه صبحدم باشد
هوش مصنوعی: حسین، که دلی پر از درد و خستگی دارد، سزاوار است که مورد توجه و محبت قرار بگیرد، حتی اگر در اوج صبح باشد.