گنجور

شمارهٔ ۸۶

نگار سرو قد گل‌عذار من آمد
قرار جان و دل بی‌قرار من آمد
مرا ز طعنهٔ خلق و ز جور دور فلک
چه غم کنون که بت غمگسار من آمد
مهی که از بر من رفته بود چندی وقت
ز سیر چرخ کنون بر کنار من آمد
سزد که بیش ننالم ز ریش نیش جفا
کنون که مرهم جان فکار من آمد
چه احتیاج مرا بعد از این به سرو و چمن
کنون که سرو قد گل‌عذار من آمد
هزار شکر که بار دگر به رغم حسود
مراد خاطر امّیدوار من آمد
رسید یار و حسین شکسته می‌گوید
چه غم ز دشمنم اکنون که یار من آمد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگار سرو قد گل‌عذار من آمد
قرار جان و دل بی‌قرار من آمد
هوش مصنوعی: دختر زیبا و با وقاری که همچون سرو است، آرامش جان و دل نا آرام من به وجودش بستگی دارد.
مرا ز طعنهٔ خلق و ز جور دور فلک
چه غم کنون که بت غمگسار من آمد
هوش مصنوعی: فکر نمی‌کنم به طعنه‌ها و آزارهای مردم یا بلای روزگار اهمیت دهم، چرا که معشوق غمگین من اکنون به سراغم آمده است.
مهی که از بر من رفته بود چندی وقت
ز سیر چرخ کنون بر کنار من آمد
هوش مصنوعی: مدتی ماهی که از کنارم دور بود، حالا دوباره به من نزدیک شده و در این گردش زمان به من برگشته است.
سزد که بیش ننالم ز ریش نیش جفا
کنون که مرهم جان فکار من آمد
هوش مصنوعی: بهتر است که در برابر سختی‌ها بیشتر ناله نکنم، زیرا اکنون که درمانی برای دردهایم پیدا شده، نباید از جفاها و آسیب‌ها شکایت کنم.
چه احتیاج مرا بعد از این به سرو و چمن
کنون که سرو قد گل‌عذار من آمد
هوش مصنوعی: حالا که محبوب من مانند درخت بلند و زیبای سرو است، دیگر نیازی به باغ و گلزار ندارم.
هزار شکر که بار دگر به رغم حسود
مراد خاطر امّیدوار من آمد
هوش مصنوعی: بسیار خوشحالم که بار دیگر آرزوی دل من که در کنار غم و حسادت دیگران بود، برآورده شد.
رسید یار و حسین شکسته می‌گوید
چه غم ز دشمنم اکنون که یار من آمد
هوش مصنوعی: یار محبوب رسید و حسین که در واقعه‌ای سخت آسیب دیده است، می‌گوید اکنون که یارم به نزد من آمده، دیگر از دشمنان و مشکلاتم نگران نیستم.