شمارهٔ ۷۳
از من خبر به جانب جانان که میبرد
پیغام عندلیب به بستان که میبرد
یعقوب را دو دیده ز بس گریه تیره گشت
آخر خبر به یوسف کنعان که میبرد
چون آدم از بهشت برون اوفتادهام
بازم به سوی روضهٔ رضوان که میبرد
بیروی دوست مجلس ما را فروغ نیست
پیغام ما بدان مه تابان که میبرد
از حال ما خبر که تواند بدو رساند
نام گدا به حضرت سلطان که میبرد
گر زان که نامهای بنویسم به خون دل
آن را بدان مراد دل و جان که میبرد
خواهم که جان و دل بفرستم بدو حسین
جان و دلم به جانب جانان که میبرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از من خبر به جانب جانان که میبرد
پیغام عندلیب به بستان که میبرد
هوش مصنوعی: من از خودم خبری به محبوب بفرستم که بلبل پیغامش را به گلستان میبرد.
یعقوب را دو دیده ز بس گریه تیره گشت
آخر خبر به یوسف کنعان که میبرد
هوش مصنوعی: یعقوب به قدری برای یوسفش گریه کرد که چشمانش به خاطر فرط گریه و اندوه تاریک شد. در نهایت، خبر از یوسف در سرزمین کنعان به او رسید که او را به اسارت بردهاند.
چون آدم از بهشت برون اوفتادهام
بازم به سوی روضهٔ رضوان که میبرد
هوش مصنوعی: من مانند فردی هستم که از بهشت بیرون رانده شدهام و اکنون دوباره به سوی باغ بهشت میروم.
بیروی دوست مجلس ما را فروغ نیست
پیغام ما بدان مه تابان که میبرد
هوش مصنوعی: اگر دوستمان در جمع ما نباشد، مجلس ما رونق و روشنی ندارد. پیام ما به آن ماه تابان که آن را منتقل میکند، خواهد رسید.
از حال ما خبر که تواند بدو رساند
نام گدا به حضرت سلطان که میبرد
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند حال ما را به او برساند، تنها نام گدا به درگاه سلطان میرسد که همیشه در حال رفت و آمد است.
گر زان که نامهای بنویسم به خون دل
آن را بدان مراد دل و جان که میبرد
هوش مصنوعی: اگر بخواهم نامهای بنویسم، آن را با احساسات عمیق و درد درونم مینویسم، و این نامه حقیقتاً بیانگر آرزوها و خواستههای قلبی و روحی من است که میتواند مرا به دنیای دیگری ببرد.
خواهم که جان و دل بفرستم بدو حسین
جان و دلم به جانب جانان که میبرد
هوش مصنوعی: میخواهم که جان و دل خود را به حسین بفرستم، جان و دلم را به سوی معشوقی که آنها را میگیرد.

حسین خوارزمی