گنجور

شمارهٔ ۶۹

دوستان جان مرا جانب جانان آرید
بلبلی از قفسی سوی گلستان آرید
جان بیمار مرا جانب عیسی ببرید
یا قتیل غم او را ز لبش جان آرید
عندلیب دلم از خار فراق آزاد است
از کرم بلبل دل را بگلستان آرید
شحنه عقل اگر سر بنهد بر در عشق
شحنه را دست ببندید و بسلطان آرید
زنگ اغیار زدودیم ز آئینه دل
آینه تحفه بر یوسف کنعان آرید
تا چو پروانه پر و بال و دل و جان سوزید
شمع ما را ز کرم سوی شبستان آرید
تحفه ای لایق آن حضرت اگر میطلبید
دل بریان شده و دیده گریان آرید
از تجلی جمالش چو شود موسم عید
جان مجروح حسین از پی قربان آرید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.