گنجور

شمارهٔ ۵۲

مرا چو کعبه دولت حریم خانه اوست
براستان که سر من بر آستانه اوست
اگر چه محض گناهم امیدواری من
بفیض شامل الطاف بی کرانه اوست
هزار طایر قدسی باختیار چو من
اسیر طره خال چو دام و دانه اوست
اگر چه نیست یکی ذره بی نشان رخش
هنوز دیده ما طالب نشانه اوست
بروز حشر نیاید بخویشتن آری
کسیکه مست و خراب از می شبانه اوست
کجاست مطرب ما تا نوای ساز کند
که رقص حالت عشاق از ترانه اوست
مسیح خسته دلان گوئیا نمیسازد
که خسته همچو من زار از زمانه اوست
اگر بکلبه احزان ما نهد تشریف
سزد که خانه این بنده بنده خانه اوست
بیا که طبع حسین از پی نثار آورد
از آن جواهر غیبی که در خزانه اوست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.