گنجور

شمارهٔ ۴۵

ای باد صبحدم گذری کن بکوی دوست
وز من ببر سلام و تحیت بسوی دوست
رخ بر درش نهاده بگو از زبان من
کاشفته گشت حال دلم همچو موی دوست
گر دست حادثات ز پایم در افکند
باشد هنوز در سر من آرزوی دوست
قربان اگر کنند به تیغ جفا مرا
بدکیشم ار روم ز سر جستجوی دوست
دشمن بگفتگوی من افتاده است و من
آن نیستم که ترک کنم گفتگوی دوست
صد بار مردم از غم و بازم حیات داد
همچون مسیح باد سحرگه ببوی دوست
این دولتم بس است که غایب نمیشود
یکدم ز پیش دیده من نقش روی دوست
یارب بود که بار دگر چشم تیره ام
روشن شود ز پرتو روی نکوی دوست
دانی که کحل چشم حسین شکسته چیست
گردی که باد صبح رساند ز کوی دوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای باد صبحدم گذری کن بکوی دوست
وز من ببر سلام و تحیت بسوی دوست
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، لطفاً از کنار کوی محبوب من عبور کن و سلام و greetings من را به او برسان.
رخ بر درش نهاده بگو از زبان من
کاشفته گشت حال دلم همچو موی دوست
هوش مصنوعی: برای تو که در در را بسته‌ای، بگو که حال و روز دلم را فهمیده‌ام؛ حالتی که مثل موی محبوبم پیچیده و در هم است.
گر دست حادثات ز پایم در افکند
باشد هنوز در سر من آرزوی دوست
هوش مصنوعی: اگرچه حوادث و مشکلات مرا به زمین زده باشند، اما هنوز در دل من آرزوی وصال دوست وجود دارد.
قربان اگر کنند به تیغ جفا مرا
بدکیشم ار روم ز سر جستجوی دوست
هوش مصنوعی: اگر کسی با تیغ ظلم و ستم به من حمله کند، من برای یافتن دوست و معشوقم حتی اگر ناچار شوم از سر خودم بگذرم، قربانی می‌شوم.
دشمن بگفتگوی من افتاده است و من
آن نیستم که ترک کنم گفتگوی دوست
هوش مصنوعی: دوست و دشمن در حال گفتگو هستند و من نخواهم گذاشت که به خاطر دشمنی، صحبت با دوستم را ترک کنم.
صد بار مردم از غم و بازم حیات داد
همچون مسیح باد سحرگه ببوی دوست
هوش مصنوعی: بارها به خاطر غم و اندوه جان سپرده‌ام، اما دوباره زندگی‌ی جدیدی یافته‌ام؛ مانند مسیح که در صبحگاه با عطر دوست زنده می‌شود.
این دولتم بس است که غایب نمیشود
یکدم ز پیش دیده من نقش روی دوست
هوش مصنوعی: این ثروت و دارایی من همین است که همیشه تصویر چهره محبوبم در مقابلم قرار دارد و هرگز از نظرم دور نمی‌شود.
یارب بود که بار دگر چشم تیره ام
روشن شود ز پرتو روی نکوی دوست
هوش مصنوعی: خداوندا، کاش دوباره چشمانم که تاریک شده، با نور چهره زیبای دوست روشن شود.
دانی که کحل چشم حسین شکسته چیست
گردی که باد صبح رساند ز کوی دوست
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی آن گردی که صبح هنگام از سوی دوست به ما می‌رسد، چه چیزی است که در چشمان حسین نقش بسته است؟