شمارهٔ ۴۳
درد عشقت دامن جانم گرفت
بار دیگر غم گریبانم گرفت
در هوایش بس که میگریم چو ابر
زاب چشمم خاک هجرانم گرفت
دیده ام زلف پریشانی از آن
خاطر از عیش پریشانم گرفت
دشمن بد کیش گر تیرم زند
ترک ترک خویش نتوانم گرفت
بی رخ آن یوسف عیسی نفس
دل ز کنج بیت احزانم گرفت
مشتری ماهرو قدر مرا
زان نمیداند که ارزانم گرفت
جز بآب دیده ننشیند حسین
آتشی کاندر دل و جانم گرفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درد عشقت دامن جانم گرفت
بار دیگر غم گریبانم گرفت
هوش مصنوعی: درد عشق تو دوباره جانم را تحت تاثیر قرار داد و غم بار دیگر به سراغم آمد.
در هوایش بس که میگریم چو ابر
زاب چشمم خاک هجرانم گرفت
هوش مصنوعی: در هوای او آنقدر گریه میکنم که چشمانم همچون ابرهای بارانی، غم دوریام را پوشانده است.
دیده ام زلف پریشانی از آن
خاطر از عیش پریشانم گرفت
هوش مصنوعی: من زلفهایی به هم پیچیده را دیدهام که به خاطر آن، حالت شادی من تحت تأثیر قرار گرفته است.
دشمن بد کیش گر تیرم زند
ترک ترک خویش نتوانم گرفت
هوش مصنوعی: اگر دشمن بدذات به من آسیب بزند، نمیتوانم از خودم دفاع کنم یا از خودم مراقبت کنم.
بی رخ آن یوسف عیسی نفس
دل ز کنج بیت احزانم گرفت
هوش مصنوعی: بدون چهره آن یوسف زیبا، روح دل به گوشه غمهایم چنگ انداخته است.
مشتری ماهرو قدر مرا
زان نمیداند که ارزانم گرفت
هوش مصنوعی: مشتری زیبای من، ارزش من را نمیداند، زیرا من را ارزان به دست آورده است.
جز بآب دیده ننشیند حسین
آتشی کاندر دل و جانم گرفت
هوش مصنوعی: به جز اشکهایم، هیچ چیز نمیتواند آتش سوزانی را که در دل و جانم شعلهور شده خاموش کند.