گنجور

شمارهٔ ۳۴

تا چند ز دیدار تو مهجور توان زیست
تو جان عزیزی ز تو چون دور توان زیست
آنکس که نظر بر چو تو منظور بینداخت
گوید که جدا گشته ز منظور توان زیست
دریاب مرا چون رمقی هست کز این بیش
سودای محال است که مهجور توان زیست
بر بوی یکی پرسشت ای عیسی جانها
عمری چو من آشفته و رنجور توان زیست
بر آرزوی آب زلالی ز وصالت
در آتش هجران تو محرور توان زیست
در کوی تو بر بوی تو ای حور پریوش
فارغ شده از روضه و بی حور توان زیست
گر چشم حسین از غم تو اشک ببارد
ناگشته بسودای تو مشهور توان زیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا چند ز دیدار تو مهجور توان زیست
تو جان عزیزی ز تو چون دور توان زیست
هوش مصنوعی: چقدر می‌توانم از دیدار تو دور باشم؟ چگونه می‌توانم زندگی کنم وقتی که جانم عزیز است و دوری تو برایم سخت است؟
آنکس که نظر بر چو تو منظور بینداخت
گوید که جدا گشته ز منظور توان زیست
هوش مصنوعی: آنکه به زیبایی تو نگاه کند، می‌گوید که اگر از محبوب جدا شود، زندگی برایش دشوار می‌شود.
دریاب مرا چون رمقی هست کز این بیش
سودای محال است که مهجور توان زیست
هوش مصنوعی: لطفاً به من کمک کن چون هنوز امیدی در من وجود دارد و فراتر از این دیگر نمی‌توان زندگی کرد. زندگی کردن در شرایطی که تنها به ناامیدی و جدایی منجر می‌شود، ممکن نیست.
بر بوی یکی پرسشت ای عیسی جانها
عمری چو من آشفته و رنجور توان زیست
هوش مصنوعی: ای عیسی، به بوی سؤال تو، جان‌ها عمری مانند من ناراحت و ناآرام نمی‌توانند زندگی کنند.
بر آرزوی آب زلالی ز وصالت
در آتش هجران تو محرور توان زیست
هوش مصنوعی: با یاد آرزوی آب زلال وصالت، در آتش جدایی تو، سخت تحت فشار و عذاب هستم و نمی‌توانم زندگی کنم.
در کوی تو بر بوی تو ای حور پریوش
فارغ شده از روضه و بی حور توان زیست
هوش مصنوعی: در خیابان تو و با عطر تو ای زیبا، از باغ و از زیبایی‌های آن بی‌نیاز شده‌ام و بدون حضور تو نمی‌توانم زندگی کنم.
گر چشم حسین از غم تو اشک ببارد
ناگشته بسودای تو مشهور توان زیست
هوش مصنوعی: اگر چشم حسین به خاطر غم تو اشک بریزد، در این حال شهرت تو بدون اینکه نمایان شود، می‌تواند زندگی را برای او میسر سازد.