گنجور

شمارهٔ ۳۳

جانم بلب رسید چو جانان من برفت
دردم ز حد گذشت چو درمان من برفت
روح روان و مونس جان هزار دل
بدر منیر و شمع شبستان من برفت
بد مهرم ار بماه و بمهرم نظر بود
زین پس که از نظر مه تابان من برفت
پژمرده گشت گلبن بستان عیش من
از دیده تا که سرو خرامان من برفت
از باغ وصل بود امیدم که بر خورم
آمد خزان و رونق بستان من برفت
یعقوب وار دیده ام از گریه تیره گشت
کز پیش دیده یوسف کنعان من برفت
سرگشته ام چو گوی و چو چوگان خمیده زانک
گوی مراد از خم چوگان من برفت
نالم گهی چو بلبل و گریم گهی چو ابر
اکنون که از نظر گل خندان من برفت
شد مندرس بنای وجود ضعیف من
سیلاب اشک بس که ز مژگان من برفت
روزی بود حسین که باز آید از جفا
آن بیوفا که از سر پیمان من برفت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانم بلب رسید چو جانان من برفت
دردم ز حد گذشت چو درمان من برفت
هوش مصنوعی: جانم با رفتن محبوبم به درد و رنجی بزرگ دچار شده است. هنگامی که او رفت، دیگر هیچ درمانی برای درد من باقی نماند و این درد به حدی رسیده که قابل تحمل نیست.
روح روان و مونس جان هزار دل
بدر منیر و شمع شبستان من برفت
هوش مصنوعی: روح و روان و دوستان عزیزم، هزار دل را پدرم رفت و نوری که در شبستانم می‌درخشید، از بین رفت.
بد مهرم ار بماه و بمهرم نظر بود
زین پس که از نظر مه تابان من برفت
هوش مصنوعی: اگر مهر تو به من باشد و تو به من نگاه کنی، از این پس که ماه تابان من از دید من رفت، دیگر برایم مهم نیست.
پژمرده گشت گلبن بستان عیش من
از دیده تا که سرو خرامان من برفت
هوش مصنوعی: گل‌های باغ شادی من پژمرده شدند، از آن زمان که سرو زیبای من رفت.
از باغ وصل بود امیدم که بر خورم
آمد خزان و رونق بستان من برفت
هوش مصنوعی: امیدوار بودم که از باغ وصال و عشق بهره‌مند شوم، اما ناگهان به سنگینی خزانی برخورد کردم که باعث شد زیبایی و سرزندگی باغ زندگی‌ام از بین برود.
یعقوب وار دیده ام از گریه تیره گشت
کز پیش دیده یوسف کنعان من برفت
هوش مصنوعی: چشمم از گریه به شدت تار و تیره شده است، مثل یعقوب که به خاطر دوری یوسفش اشک ریخت و نگرانش بود.
سرگشته ام چو گوی و چو چوگان خمیده زانک
گوی مراد از خم چوگان من برفت
هوش مصنوعی: من در حیرتم و مانند گوی و چوگان خمیده شده‌ام، زیرا هدف و آرزوی من که همان این گوی باشد، از من دور شده است.
نالم گهی چو بلبل و گریم گهی چو ابر
اکنون که از نظر گل خندان من برفت
هوش مصنوعی: گاهی چون بلبل ناله می‌زنم و گاهی مثل ابر اشک می‌ریزم. حالا که گل خندان من از دیدم رفت، دلbroken من در حال غم است.
شد مندرس بنای وجود ضعیف من
سیلاب اشک بس که ز مژگان من برفت
هوش مصنوعی: وجود ضعیف من در حال آسیب و ناپایداری است و اشک‌های من به قدری جاری شده که بس از چشمانم رفته و ویرانی به بار آورده است.
روزی بود حسین که باز آید از جفا
آن بیوفا که از سر پیمان من برفت
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که حسین بازخواهد گشت و از ستمگری آن بی‌وفا که پیمان مرا شکسته، انتقام خواهد گرفت.