شمارهٔ ۲۰۷
پای خیال سست شد در طلب وصال تو
کاش بخواب دیدمی یکنفسی خیال تو
آه که کی سپردمی راه بکوی کبریا
گر نشدی دلیل من پرتوی از جمال تو
هر که ز روی مسکنت خاک ره طلب نشد
محرم راز کی شود در حرم جلال تو
بلبل جان گسسته دم بی گل سوری رخت
طوطی طبع بسته لب بی شکر مقال تو
از لب روح بخش تو آب زلال میچکد
بو که بکام دل چشم چاشنی زلال تو
دام شکار جان من سلسله های طره ات
دانه طایر دلم نقش خیال خال تو
چند ز گفتگو حسین هان رخ است و جان و سر
حال بجو که هرزه است این همه قیل و قال تو
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پای خیال سست شد در طلب وصال تو
کاش بخواب دیدمی یکنفسی خیال تو
هوش مصنوعی: در پی دیدن و وصل شدن به تو، خیال من بیثبات شد. کاش میتوانستم در خواب، تنها یک لحظه تو را ملاقات کنم.
آه که کی سپردمی راه بکوی کبریا
گر نشدی دلیل من پرتوی از جمال تو
هوش مصنوعی: آه، کاش زمانی را پیدا میکردم تا به سوی خالق بزرگ بروم، اگر تو نشدی نشانهام که به من نوری از زیباییات بخشیدی.
هر که ز روی مسکنت خاک ره طلب نشد
محرم راز کی شود در حرم جلال تو
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر نیاز و فقرش به خاک و مادر زمین پناه نبرد، چگونه میتواند به اسرار و معارف بزرگ تو در خانهی عظمتت دسترسی پیدا کند؟
بلبل جان گسسته دم بی گل سوری رخت
طوطی طبع بسته لب بی شکر مقال تو
هوش مصنوعی: بلبل که جانش به خاطر نبودن گل، زخم خورده است، مانند طوطی بیزبان است و لبش از شیرینی سخن تو خالی است.
از لب روح بخش تو آب زلال میچکد
بو که بکام دل چشم چاشنی زلال تو
هوش مصنوعی: از لبهای تو، که روحی شاداب و روحبخش دارد، آب زلالی میچکد که مانند چاشنیای دلپذیر برای چشم و دل من است.
دام شکار جان من سلسله های طره ات
دانه طایر دلم نقش خیال خال تو
هوش مصنوعی: دامی که جانم را به چنگ میآورد، موهای بافتنی و زیبای توست. دلم مانند پرندهای است که در خیال تصویر خال تو به دام افتاده است.
چند ز گفتگو حسین هان رخ است و جان و سر
حال بجو که هرزه است این همه قیل و قال تو
هوش مصنوعی: به خاطر صحبتهای حسین، آگاه باش که چهره و روح تو باید در جستجوی حال خوب باشد، زیرا این همه حرف و بحث بیمعناست.