گنجور

شمارهٔ ۲۰۶

بر جگر آبم نماند از آتش سودای او
خاک ره گشتم در این سودا که بوسم پای او
بستم از غیرت در دل را بروی غیر دوست
تا که خلوتخانه چشم دلم شد جای او
دارم از جنت فراغت با رخ جان پرورش
نیستم پروای طوبی با قد رعنای او
ساکنان عالم بالا نهند از روی فخر
سر بر آن خاکی که بنهد پای بر بالای او
سنبل اندر باغ پیچیده ز دست طره اش
لاله بر دل داغ دارد از رخ زیبای او
گر ندیدی رسته از شکر نبات اینک ببین
سبزه خط بر لب شیرین شکرخای او
کلبه تاریک من خواهم که یکشب تا بروز
روشنائی یابد از روی جهان آرای او
گر ز دست من رود سرمایه سود دو کون
پای نتوانم کشیدن باز از سودای او
از سر کویش به جنت روی کی آرد حسین
نیست غیر از کوی جانان جنت المأوای او

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر جگر آبم نماند از آتش سودای او
خاک ره گشتم در این سودا که بوسم پای او
هوش مصنوعی: از شدتی که در عشق او دارم، دیگر هیچ آبی بر قلبم باقی نمانده است. در این مسیر عشق، به خاک زمین تبدیل شده‌ام و به قدری به عشق او مشغولم که تنها آرزویم بوسیدن پای اوست.
بستم از غیرت در دل را بروی غیر دوست
تا که خلوتخانه چشم دلم شد جای او
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و محبت به دوستم، در دلم را بر روی دیگران بستم تا اینکه جایگاه ویژه‌ای برای او در دل من ایجاد شود.
دارم از جنت فراغت با رخ جان پرورش
نیستم پروای طوبی با قد رعنای او
هوش مصنوعی: من در آرامش بهشت هستم و از زیبایی صورت جانم لذت می‌برم و به خاطر قامت دلربای او، به چیزی غیر از این نمی‌اندیشم.
ساکنان عالم بالا نهند از روی فخر
سر بر آن خاکی که بنهد پای بر بالای او
هوش مصنوعی: ساکنان آسمان‌ها با افتخار سر به آن زمینی می‌گذارند که انسان بر سینه‌اش قدم می‌گذارد.
سنبل اندر باغ پیچیده ز دست طره اش
لاله بر دل داغ دارد از رخ زیبای او
هوش مصنوعی: سنبل در باغ به طور زیبا و دلنشین رشد کرده و با هر وزش باد، موهایش به دور هم می‌پیچد. در حالی که گل لاله بر دلش حسرت به دل دارد و از زیبایی رخسار او متاثر شده است.
گر ندیدی رسته از شکر نبات اینک ببین
سبزه خط بر لب شیرین شکرخای او
هوش مصنوعی: اگر درختان قند را ندیده‌ای، حالا نگاه کن که چطور سبزه‌ای بر لبان شیرین او رشد کرده و خطی زیبا را ایجاد کرده است.
کلبه تاریک من خواهم که یکشب تا بروز
روشنائی یابد از روی جهان آرای او
هوش مصنوعی: من در کلبه‌ای تاریک هستم و آرزو دارم یک شب را بگذرانم تا به صبح، با زیبایی او، روشنایی را تجربه کنم.
گر ز دست من رود سرمایه سود دو کون
پای نتوانم کشیدن باز از سودای او
هوش مصنوعی: اگر همه‌ی ثروتم از دستم برود، باز نمی‌توانم از عشق او دست بکشم.
از سر کویش به جنت روی کی آرد حسین
نیست غیر از کوی جانان جنت المأوای او
هوش مصنوعی: جز خانه محبوب کسی به بهشت نمی‌رود. حسین تنها از کوی جانان به بهشت می‌رسد و هیچ جا جز آنجا برای او بهشتی وجود ندارد.