شمارهٔ ۲۰۳
جان خود قربان به تیغ جانستانش میکنم
تا بدین حیلت ببندم خویش بر فتراک او
هر کجا عشقش کشد حاشا که از وی سرکشم
عشق او سیلی است خون آشام و من خاشاک او
خواست عقل کل که داند از کمالش نیم جزو
گشت از این ادراک عاجز فکرت دراک او
گرچه کنجی نیست خالی از فروغ آفتاب
چشم خفاشی ندارد طاقت ادراک او
تا شوم در پیش جانان سرخ رو خواهم مدام
تا بریزد خون جانم غمزه بی باک او
جامه عشقش چو گیرم جامه جان را چه قدر
تا نیندیشم من آشفته دل از چاک او
باک کی دارد ز کشتن در ره عشقش حسین
نیست جز مردن مراد عاشقان پاک او
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان خود قربان به تیغ جانستانش میکنم
تا بدین حیلت ببندم خویش بر فتراک او
هوش مصنوعی: من جانم را فدای آن کسی میکنم که جانها را میگیرد تا با این دورویی و فریب، خود را به دام او بیندازم.
هر کجا عشقش کشد حاشا که از وی سرکشم
عشق او سیلی است خون آشام و من خاشاک او
هوش مصنوعی: هر جا که عشق او مرا بکشد، هرگز از او روی برنمیگردانم. عشق او مانند سیلی است که برایم خطرناک و ویرانگر است، و من مانند علفی کوچک و بیارزش به او وابستهام.
خواست عقل کل که داند از کمالش نیم جزو
گشت از این ادراک عاجز فکرت دراک او
هوش مصنوعی: عقل کامل خواست که بدانند از کمالش چه چیزی است و به همین خاطر خود را در دسترسی به این فهم ناتوان دید.
گرچه کنجی نیست خالی از فروغ آفتاب
چشم خفاشی ندارد طاقت ادراک او
هوش مصنوعی: هر گوشهای از دنیا از نور خورشید پر شده است، اما خفاش به دلیل طبیعتش نمیتواند آن را درک کند و تحمل دیدن آن را ندارد.
تا شوم در پیش جانان سرخ رو خواهم مدام
تا بریزد خون جانم غمزه بی باک او
هوش مصنوعی: میخواهم همیشه در برابر محبوبم با طعمی سرخ و شاداب باشم، حتی اگر دلتنگی یا ناراحتی من باعث بریختن خونِ دلم شود، زیرا او با چشمان بیپروا و زیبا به من مینگرد.
جامه عشقش چو گیرم جامه جان را چه قدر
تا نیندیشم من آشفته دل از چاک او
هوش مصنوعی: اگر لباس عشق او را بپوشم، لباس جانم چه اهمیتی دارد؟ مگر میتوانم از درد دل آشفتهام به خاطر چاک آن لباس غافل شوم؟
باک کی دارد ز کشتن در ره عشقش حسین
نیست جز مردن مراد عاشقان پاک او
هوش مصنوعی: هیچ کس از کشتن و مرگ در مسیر عشق حسین نمیهراسد، زیرا تنها مرگ است که به آرزوی عاشقان واقعی او میانجامد.