گنجور

شمارهٔ ۲۰۱

روزی اگر گذار تو افتد بخاک من
فریاد بشنوی ز دل دردناک من
لعلت حیات میدهد ای دوست باک نیست
گر غمزه تو سعی کند در هلاک من
در عشق تست جامه جانم هزار چاک
گر خلق بنگرند گریبان چاک من
در عشق روی و موی تو چون خاک گشته ام
نشگفت اگر دمد گل و ریحان ز خاک من
تاک وجود من عنب عشق بر دهد
بنگر چه پاک اصل فتاد است تاک من
مه را ز مهر نور فزاید از آن فزود
حسن رخت ز مهر دل و جان پاک من
ای عشق تیغ برکش و قتل حسین کن
تا از میانه دور شود اشتراک من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی اگر گذار تو افتد بخاک من
فریاد بشنوی ز دل دردناک من
هوش مصنوعی: اگر روزی به خاک من پا بگذاری، صدای ناله و گریه‌ای را از دل پر درد من خواهی شنید.
لعلت حیات میدهد ای دوست باک نیست
گر غمزه تو سعی کند در هلاک من
هوش مصنوعی: ای دوست، زیبایی تو زندگی‌بخش من است و اهمیتی ندارد اگر نگاه ناز تو در پی نابودی من باشد.
در عشق تست جامه جانم هزار چاک
گر خلق بنگرند گریبان چاک من
هوش مصنوعی: در عشق تو، وجود من هزاران شکاف و فرسودگی دارد، اگر دیگران به من نگاه کنند، متوجه خواهند شد که لباس من نیز دچار چاک و آسیب شده است.
در عشق روی و موی تو چون خاک گشته ام
نشگفت اگر دمد گل و ریحان ز خاک من
هوش مصنوعی: در عشق تو، من به اندازه خاک حقیر و کوچک شده‌ام، پس جای شگفتی نیست اگر از خاک من گل و ریحان بروید.
تاک وجود من عنب عشق بر دهد
بنگر چه پاک اصل فتاد است تاک من
هوش مصنوعی: تا من وجود دارم، عشق به مشکلی شبیه به تاک می‌ماند که میوه‌ی خوشبو و شیرینی به نام «عنب» (انگور) را به بار می‌آورد. حالا بنگر که ریشه و اصلی که من از آن برخاسته‌ام، چه قدر پاک و خالص است.
مه را ز مهر نور فزاید از آن فزود
حسن رخت ز مهر دل و جان پاک من
هوش مصنوعی: ماه به خاطر محبتش نور بیشتری می‌تاباند و زیبایی چهره‌ات نیز از محبت دل و جان پاک من ناشی می‌شود.
ای عشق تیغ برکش و قتل حسین کن
تا از میانه دور شود اشتراک من
هوش مصنوعی: ای عشق، تیغ خود را بکش و همچون حسین را به قتل برسان تا از میان ما هر گونه اشتراکی از بین برود.