گنجور

شمارهٔ ۱۸۸

ای سر کویت بلای روضه رضوان من
درد روح افزای عشقت راحت و درمان من
تا مرا با چون تو جانان آشنائی دست داد
گشت از غیر تو بیگانه ز غیرت جان من
شاهد معنی چو از جلباب صورت رخ نمود
نیست از غیر تو آگه جان معنی دان من
تا شدم مرآة عشق و عشق بر من جلوه کرد
من شدم حیران او و عالمی حیران من
من کیم ای عشق مطلق بنده فرمان تو
تو که باشی مر مرا سلطان من سلطان من
گر کنم اندیشه وصلت توئی اندیشه ام
ور بنالم از فراقت هم توئی افغان من
ساختم از سر قدم غواص دریاها شدم
گوهری چون تو برآمد ناگه از عمان من
غمزه ات ای عشق چون هردم کند غمازئی
آشکارا چون نگردد حالت پنهان من
آن من گردد سعادت‌ها که در کونین هست
گر حسین خسته را گویی که او هست آن من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سر کویت بلای روضه رضوان من
درد روح افزای عشقت راحت و درمان من
هوش مصنوعی: ای گوشه‌ی کوی تو، موجب عذاب و آزمایش من است، و بهشت رضوان، در دل من خیال تو را دارد. عشق تو، درد روح من را تسکین می‌دهد و به من آرامش و درمان می‌بخشد.
تا مرا با چون تو جانان آشنائی دست داد
گشت از غیر تو بیگانه ز غیرت جان من
هوش مصنوعی: زمانی که ارتباطی عمیق و دوستانه با کسی چون تو برقرار کردم، احساس کردم که از همه چیز دیگری دور شدم و تنها به تو وابسته شدم.
شاهد معنی چو از جلباب صورت رخ نمود
نیست از غیر تو آگه جان معنی دان من
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی حقیقت خود را از پشت پرده‌ی ظاهر نشان می‌دهد، دیگر هیچکس جز تو به واقعیت عشق آگاه نیست. جانم، این را به خوبی می‌فهمم.
تا شدم مرآة عشق و عشق بر من جلوه کرد
من شدم حیران او و عالمی حیران من
هوش مصنوعی: وقتی که به آینه عشق تبدیل شدم، عشق در من نمایان شد. اکنون من حیران او هستم و جهانی دیگر نیز در حیرت من است.
من کیم ای عشق مطلق بنده فرمان تو
تو که باشی مر مرا سلطان من سلطان من
هوش مصنوعی: ای عشق بزرگ، من کیستم که فرمانت را بپذیرم؟ تو چه کسی هستی که برای من سلطان شده‌ای؟ من فقط بنده‌ای هستم در برابر تو.
گر کنم اندیشه وصلت توئی اندیشه ام
ور بنالم از فراقت هم توئی افغان من
هوش مصنوعی: اگر به فکر وصل تو باشم، تو در افکار من حضور داری و اگر از دوری‌ات نالیده و غمگین شوم، تو نیز صدای ناله‌ام هستی.
ساختم از سر قدم غواص دریاها شدم
گوهری چون تو برآمد ناگه از عمان من
هوش مصنوعی: با تلاش و زحمت فراوان، به مانند غواصی که در اعماق دریا غوطه‌ور می‌شود، توانستم خود را به منبعی گرانبها برسانم که ناگهان از عمان به وجود آمده است.
غمزه ات ای عشق چون هردم کند غمازئی
آشکارا چون نگردد حالت پنهان من
هوش مصنوعی: عشق، نگاهی دلبرانه و فریبنده‌ات هر بار که به من می‌فتد، به وضوح نشان می‌دهد که حال و وضع پنهان من چه ویژگی‌هایی دارد.
آن من گردد سعادت‌ها که در کونین هست
گر حسین خسته را گویی که او هست آن من
هوش مصنوعی: سعادت‌ها و خوشبختی‌ها به من تعلق می‌گیرد که در تمام جهان موجودند، اگر به حسین خسته بگویی که او همان من است.