گنجور

شمارهٔ ۱۴

دوای درد دل خسته ام بکن یارا
بیا که نیست مرا بی تو زیستن یارا
ز جستجوی تو یارا روان همیسازم
ز چشمه های دو دیده هزار دریا را
جماعتی که بکوی تو راه مییابند
کجا کنند تمنا بهشت اعلا را
برد خیال تو از ره هزار زاهد را
کند جمال تو شیدا هزار دانا را
چنان ز هوش برفتم ز عشق بالایت
که باز می نشناسم نشیب و بالا را
همان زمان که بروی تو دیده بگشادم
بروی غیر تو بستم در سویدا را
کمال حسن ترا زان نمیرسد نقصان
که ساعتی بنوازی حسین شیدا را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوای درد دل خسته ام بکن یارا
بیا که نیست مرا بی تو زیستن یارا
هوش مصنوعی: ای دوست، بیا و درد دل خسته‌ام را درمان کن، زیرا بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم.
ز جستجوی تو یارا روان همیسازم
ز چشمه های دو دیده هزار دریا را
هوش مصنوعی: برای جستجوی تو ای دوست، من جانم را به باد می‌دهم و از چشمانم به اندازه هزار دریا اشک می‌ریزم.
جماعتی که بکوی تو راه مییابند
کجا کنند تمنا بهشت اعلا را
هوش مصنوعی: گروهی که به سمت تو می‌آیند، چه نیازی به آرزوی بهشت عالی دارند؟
برد خیال تو از ره هزار زاهد را
کند جمال تو شیدا هزار دانا را
هوش مصنوعی: تصور تو باعث می‌شود که هزاران زاهد مجذوب زیبایی‌ات شوند و هزاران عالم و دانا را شگفت‌زده کند.
چنان ز هوش برفتم ز عشق بالایت
که باز می نشناسم نشیب و بالا را
هوش مصنوعی: من به قدری تحت تأثیر عشق تو قرار گرفتم که حتی نمی‌توانم تمایز بین پایین و بالا را درک کنم.
همان زمان که بروی تو دیده بگشادم
بروی غیر تو بستم در سویدا را
هوش مصنوعی: زمانی که تو به گمان من می‌آمدی، چشمانم را برای تو باز کردم و برای کسی غیر از تو، در دل خود را بستم.
کمال حسن ترا زان نمیرسد نقصان
که ساعتی بنوازی حسین شیدا را
هوش مصنوعی: زیبایی کامل تو به آن اندازه نیست که حتی کمی از محبت و توجه تو به حسین شیدا کاسته شود.