شمارهٔ ۱۳
زندگانی بیرخ دلبر نمیباید مرا
دوست میباید کسی دیگر نمیباید مرا
چون برفت از پیش من آن ماه تابان بعد از این
تابش ماه و شعاع خور نمیباید مرا
خلق میخواهند حور و روضه رضوان ولی
جز وصال آن پریپیکر نمیباید مرا
گر ببینم قد او هرگز به طوبی ننگرم
ور بیابم لعل او کوثر نمیباید مرا
چون معطر شد مشامم از نسیم موی او
بوی مشک و نکهت عنبر نمیباید مرا
چون منور گشت رویم از فروغ روی او
پرتو مهر و مه انور نمیباید مرا
یارب آن دولت دهد دستم که گوید آن صنم
جز حسین خسته ابتر نمیباید مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زندگانی بیرخ دلبر نمیباید مرا
دوست میباید کسی دیگر نمیباید مرا
هوش مصنوعی: زندگی بدون حضور محبوب برای من قابل تحمل نیست و به جز دوست، هیچکس دیگری برای من مطلوب نیست.
چون برفت از پیش من آن ماه تابان بعد از این
تابش ماه و شعاع خور نمیباید مرا
هوش مصنوعی: زمانی که آن ماه درخشان از پیش من رفت، دیگر نیازی به نور ماه و تابش خورشید ندارم.
خلق میخواهند حور و روضه رضوان ولی
جز وصال آن پریپیکر نمیباید مرا
هوش مصنوعی: مردم به دنبال زیباییهای بهشتی و نعمتهای آن هستند، اما من تنها به وصال و ملاقات آن معشوقه دلانگیز نیاز دارم و هیچ چیز دیگری برایم اهمیت ندارد.
گر ببینم قد او هرگز به طوبی ننگرم
ور بیابم لعل او کوثر نمیباید مرا
هوش مصنوعی: اگر زیبایی او را ببینم، هرگز به درخت طوبی نگاه نخواهم کرد، و اگر لعل او را پیدا کنم، دیگر کوثر برای من لازم نیست.
چون معطر شد مشامم از نسیم موی او
بوی مشک و نکهت عنبر نمیباید مرا
هوش مصنوعی: بلافاصله که بوی موهای او به مشامم رسید، دیگر بوی مشک و عطر عنبر برایم جذابیتی ندارد.
چون منور گشت رویم از فروغ روی او
پرتو مهر و مه انور نمیباید مرا
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهام به روشنی نور او روشن شد، دیگر نیازی به تابش خورشید و ماه ندارم.
یارب آن دولت دهد دستم که گوید آن صنم
جز حسین خسته ابتر نمیباید مرا
هوش مصنوعی: ای خدا، ای کاش آن توفیق را به من بدهی که هیچکس جز حسین، آن معشوق زیبا و دلربا، نتواند در زندگیام جایی داشته باشد.