شمارهٔ ۱۱
چون تو جان منی ای جان چه کنم جان و جهان را
چو منم زنده به عشقت چه کشم منت جان را
چو رسد از تو جراحت بود آن منت و راحت
بدو صد لابه از آن رو طلبم زخم سنان را
چو حدیث تو نگویم صفت عشق نجویم
چو ره عشق بپویم چه کنم پای دوان را
چو ز عشق تو خرابم به جناب تو شتابم
چو نشان تو نیابم بهلم نام و نشان را
چو شدم سوی تو بینا کنم از خویش تبرا
چو شدم غرقه دریا چه کنم قعر و کران را
هله ای عاشق صادق بگسل بند علایق
چو نهی روی به خالق منگر خلق جهان را
دل ز اندیشه جدا جو گذر از خویش و خدا جو
تو در اقلیم فنا جو همگی امن و امان را
دلت از فیض نهانی نشود لوح معانی
چو حسین ار نگذاری روش نطق زبان را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون تو جان منی ای جان چه کنم جان و جهان را
چو منم زنده به عشقت چه کشم منت جان را
هوش مصنوعی: تو برای من مثل جان هستی. حالا چه کنم در حالی که من به عشق تو زندهام و از حضور تو بهرهمندم؟ من چه کششی نسبت به جان دارم وقتی که تنها تو برایم زندگی را معنا میکنی؟
چو رسد از تو جراحت بود آن منت و راحت
بدو صد لابه از آن رو طلبم زخم سنان را
هوش مصنوعی: وقتی که از تو آسیب میرسد، این به عنوان لطف و آرامش من خواهد بود. بنابراین، از آن زخم شمشیر، و از آن درد، به شدت درخواست میکنم.
چو حدیث تو نگویم صفت عشق نجویم
چو ره عشق بپویم چه کنم پای دوان را
هوش مصنوعی: وقتی از تو صحبت نمیکنم، نمیتوانم عشق را توصیف کنم. وقتی در مسیر عشق قدم میزنم، چه کار باید بکنم با پای دوان؟
چو ز عشق تو خرابم به جناب تو شتابم
چو نشان تو نیابم بهلم نام و نشان را
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر عشق تو دچار ناامیدی و بیحالی هستم، محبت تو مرا به سرعت به خود میکشاند. وقتی که نمیتوانم نشانی از تو پیدا کنم، دیگر برایم نام و نشانی اهمیتی ندارد.
چو شدم سوی تو بینا کنم از خویش تبرا
چو شدم غرقه دریا چه کنم قعر و کران را
هوش مصنوعی: زمانی که به تو رسیدم و روشنایی چشمم شدم، از خودم فاصله گرفتم و به دوری از خودم پرداختم. حالا که در دریای عشق تو غرق شدهام، نمیدانم باید به عمق بروم یا به سمت سطح!
هله ای عاشق صادق بگسل بند علایق
چو نهی روی به خالق منگر خلق جهان را
هوش مصنوعی: ای عاشق واقعی، نسبت به وابستگیهای دنیوی خود رها شو. وقتی که رویت را به سوی خالق بگردانی، دیگر به مخلوقات جهان نگاه نکن.
دل ز اندیشه جدا جو گذر از خویش و خدا جو
تو در اقلیم فنا جو همگی امن و امان را
هوش مصنوعی: دل را از نگرانیها و فکرهای آشفته رها کن و به سوی خدا بشتاب. در این دنیا که به زودی فانی است، به دنبال آرامش و امنیت حقیقی باش و به پیوند با خدا بپرداز.
دلت از فیض نهانی نشود لوح معانی
چو حسین ار نگذاری روش نطق زبان را
هوش مصنوعی: اگر دل تو از رحمتهای پنهانی بیبهره بماند، مانند حسین که نگذاشت زبانش معانی را بیان کند، هیچ چیز برای تو روشن نخواهد شد.