شمارهٔ ۱۰
گشت مسلم ز عشق ملک معانی مرا
شهره آفاق کرد عشق نهانی مرا
از مدد شاه عشق ملک بقا یافتم
کی بفریبد کنون ملکت خانی مرا
غرقه دریا شدم لاجرم از بهر آب
هیچ نباید کشید رنج اوانی مرا
درد و جراحات عشق کم مکن از جان من
ای که بهنگام درد راحت جانی مرا
از که بود عزتم گر تو ذلیلم کنی
کیست که خواند بخویش گر تو برانی مرا
از کرم دیگران رنج روانم رسید
با همه فقر و الم گنج روانی مرا
خلوت خاص حقی قصر شه مطلقی
ای دل اهل صفا قبله از آنی مرا
نیست مرا حاصلی بی تو ز جان و جهان
ای که بلطف و کرم جان و جهانی مرا
آنچه بدانم توئی قبله جانم توئی
نیست بجز سوی تو دل نگرانی مرا
از غمت ایماه من پیر شدم چون حسین
آه که آمد بشب روز جوانی مرا
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گشت مسلم ز عشق ملک معانی مرا
شهره آفاق کرد عشق نهانی مرا
هوش مصنوعی: عشق باعث شد تا نام و احوال من در دنیا مشهور شود و به خاطر این عشق پنهانی، به معرفت و فهم عمیقی رسیدم.
از مدد شاه عشق ملک بقا یافتم
کی بفریبد کنون ملکت خانی مرا
هوش مصنوعی: از یاری و کمک عشق، به پادشاهی جاودانه رسیدم. اکنون که به این مقام رسیدم، دیگر کسی نمیتواند مرا فریب دهد.
غرقه دریا شدم لاجرم از بهر آب
هیچ نباید کشید رنج اوانی مرا
هوش مصنوعی: من در دریا غرق شدهام و به همین دلیل باید بدون هیچ تلاشی با سختیهایی که آب به همراه دارد، کنار بیایم.
درد و جراحات عشق کم مکن از جان من
ای که بهنگام درد راحت جانی مرا
هوش مصنوعی: ای دوست، از سختیها و زخمهای عشق بر جانم نَکاه! تو که در زمانهایی که درد دارم، به من آرامش میدهی.
از که بود عزتم گر تو ذلیلم کنی
کیست که خواند بخویش گر تو برانی مرا
هوش مصنوعی: اگر تو مرا ذلیل کنی، عزت من از چه کسی است؟ چه کسی میتواند مرا بخواند اگر تو مرا طرد کنی؟
از کرم دیگران رنج روانم رسید
با همه فقر و الم گنج روانی مرا
هوش مصنوعی: از لطف و مهربانی دیگران، روح و جان من به آرامش رسید، با وجود همه فقر و دردهایی که دارم، همچنان روح غنی و پربرکتی دارم.
خلوت خاص حقی قصر شه مطلقی
ای دل اهل صفا قبله از آنی مرا
هوش مصنوعی: ای دل، در این تنهایی ویژه، حق و حقیقت در قصر پادشاه مطلق است. اهل صفا و پاکی به این جایگاه توجه دارند و قبلهگاه آن حقیقت، همانا من هستم.
نیست مرا حاصلی بی تو ز جان و جهان
ای که بلطف و کرم جان و جهانی مرا
هوش مصنوعی: من بدون تو هیچ چیزی از زندگی و دنیا ندارم، ای کسی که با لطف و بخشش خود، جان و جهانی به من بخشیدهای.
آنچه بدانم توئی قبله جانم توئی
نیست بجز سوی تو دل نگرانی مرا
هوش مصنوعی: هر آنچه که میدانم، تویی و مقصد جان من نیز تویی. جز تو کسی نیست که دل من نگرانش باشد.
از غمت ایماه من پیر شدم چون حسین
آه که آمد بشب روز جوانی مرا
هوش مصنوعی: از غصه و حزن تو، من به پیری رسیدهام، مثل حسین. ای کاش که در شب جوانیام، این درد به سراغم نمیآمد.