گنجور

شمارهٔ ۹

شه من بدرد عشقت بنواز جان ما را
که دلم ز درد یابد همه راحت و دوا را
چو جمال خود نمائی نظرم بخویش نبود
چو مه تمام بینم چه نظر کنم سها را
بکمال عشقبازان نرسند خودپرستان
بحریم پادشاهی چه محل بود گدا را
ز خودی برآی آنگه ار نی بگوی ای دل
که تو تا توئی نبینی سبحات کبریا را
اگر ای کلیم داری خبری ز ذوق نازش
ز کلام لن ترانی تو نظاره کن لقا را
ظلمات هستی خود تو بصدق در سفر کن
چو خضر اگر بجوئی سر چشمه بقا را
چو بدوست انس یابی دل خود ز انس برکن
مشناس هیچکس را چو شناختی خدا را
بحسین خسته هر دم چو مسیح جان ببخشد
سحری ز کوی جانان چو گذر بود صبا را

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شه من بدرد عشقت بنواز جان ما را
که دلم ز درد یابد همه راحت و دوا را
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو با نوازش‌های خود جان ما را تسکین بده، چرا که دل من از درد عشق تو آکنده است و تنها با دردی که از عشق تو دارم، احساس راحتی و آرامش می‌کنم.
چو جمال خود نمائی نظرم بخویش نبود
چو مه تمام بینم چه نظر کنم سها را
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی‌ات را به نمایش می‌گذاری، دیگر به چیزی جز خودت توجهی ندارم. وقتی که تو را به زیبایی تمام می‌بینم، دیگر چطور می‌توانم به ستاره‌ها نگاه کنم؟
بکمال عشقبازان نرسند خودپرستان
بحریم پادشاهی چه محل بود گدا را
هوش مصنوعی: کسانی که خود را پرستش می‌کنند هرگز به کمال عاشقان نمی‌رسند. چه جایی برای گدایان در بارگاه پادشاهی وجود دارد؟
ز خودی برآی آنگه ار نی بگوی ای دل
که تو تا توئی نبینی سبحات کبریا را
هوش مصنوعی: از خودت فراتر برو، اگر نمی‌توانی، دل خود را آگاه کن که تا زمانی که تو هستی، زیبایی‌های کبریایی را نخواهی دید.
اگر ای کلیم داری خبری ز ذوق نازش
ز کلام لن ترانی تو نظاره کن لقا را
هوش مصنوعی: اگر ای موسی، خبر ناز و لطافت عشق را داری، از کلام "تو مرا نخواهی دید" معنای لقاء را در نظر بگیر.
ظلمات هستی خود تو بصدق در سفر کن
چو خضر اگر بجوئی سر چشمه بقا را
هوش مصنوعی: در تاریکی‌های زندگی‌ات با صداقت پیش برو، اگر می‌خواهی مانند خضر، سرچشمه جاودانگی را پیدا کنی.
چو بدوست انس یابی دل خود ز انس برکن
مشناس هیچکس را چو شناختی خدا را
هوش مصنوعی: وقتی با دوست انس و دوستی پیدا کردی، دل خود را از ارتباط با دیگران دور کن. هیچ‌کس را پس از شناختن خدا نشناس.
بحسین خسته هر دم چو مسیح جان ببخشد
سحری ز کوی جانان چو گذر بود صبا را
هوش مصنوعی: هر لحظه، حسین خسته به یاد مسیح، جانش را می‌گیرد و در هنگام سحر، بادی که از کوی معشوق می‌گذرد، به او روح و زندگی تازه‌ای می‌بخشد.