اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید
که آن شمایل خوب انجمن بیاراید
هوش مصنوعی: بیایید برای لحظهای کنار هم بنشینیم تا دلم آرام بگیرد؛ زیرا زیبایی تو میتواند فضایی دلپذیر برای جمع ما ایجاد کند.
بخند اگر چه ز خندیدنت همیدانم
که آفتاب به روزم ستاره بنماید
هوش مصنوعی: بخند، حتی اگر میدانم که لبخند تو مثل ستارهای در روز، روشنایی خاصی ندارد.
ز ناز چشم تو هشیار مست میگردد
چه حاجت است به ساقی که باده پیماید
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و دلربایی چشمت، انسان هشیار هم مثل یک آدم مست میشود. دیگر نیازی به ساقی و نوشیدنی نیست.
مثال نقش تو میخواستم ز صورتگر
جواب داد که آن در قلم نمیآید
هوش مصنوعی: من به دنبال تصویری از تو بودم و از هنرمند خواستم که آن را برایم بسازد. او پاسخ داد که چنین چیزی در دسترس نیست و نمیتوان آن را به تصویر کشید.
توان به نوک قلم صورتی نگاشت ولی
ملاحتش که نگارد چنان که میباید
هوش مصنوعی: میتوان با دقت و هنر روی کاغذ چیزی زیبا نوشت، اما هیچکس نمیتواند زیبایی واقعی آن را به درستی منتقل کند.
خوش است ناز ز روی نکو ولی نه چنان
که التفات به صاحبدلان نفرماید
هوش مصنوعی: زیبایی و ناز و لطفی که از چهرهی نیکو ساطع میشود، خوشایند است، اما نه به گونهای که محبت و توجه به دلهای عاشق و صاحبدل را فراموش کند.
کز آفریدن شاهد غرض همین بوده است
که از مشاهده صاحبدلی بیاساید
هوش مصنوعی: این گفته به این معنی است که دلیل خلق معشوق یا شاهد، این بوده است که انسانها از دیدن زیبایی و کمال او آرامش و آسایش پیدا کنند.
رخی بدین صفت و طلعتی بدین خوبی
به اهل عشق غرامت بود که ننماید
هوش مصنوعی: حکایت از زیبایی و جذابیت چهرهای دارد که به خاطر ویژگیهای خاصش، دل عاشقان را دچار حسرت میکند، چرا که این چهره زیباییهایش را بهراحتی نشان نمیدهد.
همام را غرض از دوست ذوق روحانی ست
نظر به میل طبیعت مگر نیالاید
هوش مصنوعی: هدف همام از دوستی، لذت روحانی است، اما با توجه به طبیعتش، ممکن است این لذت برایش دست نیافتنی باشد.
حاشیه ها
1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبانزاده
تغییر مصرع ۳ از «بخند اگر چه ز خندیدنت همی دانم» به «بخند اگر چه ز خندیدنت همیدانم»
تغییر مصرع ۵ از «زناز چشم تو هشیار مست می گردد» به «ز ناز چشم تو هشیار مست میگردد»
تغییر مصرع ۷ از «مثال نقش تو می خواستم ز صورتگر» به «مثال نقش تو میخواستم ز صورتگر»
تغییر مصرع ۸ از «جواب داد که آن در قلم نمی آید» به «جواب داد که آن در قلم نمیآید»
تغییر مصرع ۱۰ از «ملاحتش که نگارد چنان که می باید» به «ملاحتش که نگارد چنان که میباید»
تغییر مصرع ۱۲ از «که التفات به صاحب دلان نفرماید» به «که التفات به صاحبدلان نفرماید»
تغییر مصرع ۱۳ از «که ازافریدن شاهد غرض همین بوده است» به «کز آفریدن شاهد غرض همین بوده است»
تغییر مصرع ۱۴ از «که از مشاهده صاحب دلی بیاساید» به «که از مشاهده صاحبدلی بیاساید»