گنجور

شمارهٔ ۹۰

بوسه‌ای را گر به جان شاید خرید
جان بباید داد روز من یزید
یافتن معشوق را چون ممکن است
از وصال امید نتوانم برید
پای اگر عاجز شود نتوان نشست
گه به پهلو گه به سر خواهم دوید
تا نفس آید نشاید دم زدن
تا رگی جنبد نشاید آرمید
عاشقان کعبه را در بادیه
ای بسا زحمت که می‌باید کشید
ساروان را گو سرود آغاز کن
تا در اشتر غیرتی آید پدید
باز ای مطرب حدیث خوش بساز
خرقه برکن از تن پیر و مرید
ساقیا می ده که مشتاقان هنوز
میزنند از تشنگی هل من مزید
از شراب جان مستانت همام
جرعه‌ای می‌خواست خود بویی شنید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوسه‌ای را گر به جان شاید خرید
جان بباید داد روز من یزید
هوش مصنوعی: اگر بوسه‌ای را بتوان به بهایی خرید، باید جان را فدای آن کرد، چرا که روزگار من به سختی می‌گذرد.
یافتن معشوق را چون ممکن است
از وصال امید نتوانم برید
هوش مصنوعی: یافتن محبوب چه آسان است، اما من نمی‌توانم از امید وصال او دل بکنم.
پای اگر عاجز شود نتوان نشست
گه به پهلو گه به سر خواهم دوید
هوش مصنوعی: اگر پاهایم ناتوان شوند، نمی‌توانم به آرامی بنشینم، بلکه هر وقت که لازم باشد، به سرعت روی می‌آورم.
تا نفس آید نشاید دم زدن
تا رگی جنبد نشاید آرمید
هوش مصنوعی: تا وقتی که نفس در سینه داریم، نباید بی‌کار بمانیم و باید تلاش کنیم. هر وقت که قلبمان به تپش درآید، یعنی زندگی جاری است و باید حرکت کنیم و استراحت نکنیم.
عاشقان کعبه را در بادیه
ای بسا زحمت که می‌باید کشید
هوش مصنوعی: عاشقان خانه خدا در بیابان راهی طولانی و دشواری را باید تحمل کنند.
ساروان را گو سرود آغاز کن
تا در اشتر غیرتی آید پدید
هوش مصنوعی: به ساربان بگو که آوازش را شروع کند تا در شتر نشانی از غیرت و شور و شوق به وجود بیاید.
باز ای مطرب حدیث خوش بساز
خرقه برکن از تن پیر و مرید
هوش مصنوعی: ای مطرب، داستان‌های زیبا را روایت کن و لباس زهد و ترک دنیا را از تن مرید و استاد بکن.
ساقیا می ده که مشتاقان هنوز
میزنند از تشنگی هل من مزید
هوش مصنوعی: ای ساقی، می‌نوشان که هنوز عاشقان از شدت تشنگی فریاد می‌زنند که آیا باز هم چیزی هست؟
از شراب جان مستانت همام
جرعه‌ای می‌خواست خود بویی شنید
هوش مصنوعی: مستان تو از نوشیدن شراب جان‌افزا خواستند که فقط خواهشی از جرعه‌ای داشتند، اما با عطری که حس کردند، به احساس جدیدی دست یافتند.

حاشیه ها

1398/12/10 07:03
۲۴۶

بیت ششم: غیر تسی -> غیرتی.

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «بوسه یی را گر به جان شاید خرید» به «بوسه‌ای را گر به جان شاید خرید»

تغییر مصرع ۶ از «گه به پهلو که به سر خواهم دوید» به «گه به پهلو گه به سر خواهم دوید»

تغییر مصرع ۸ از «تارگی جنبد نشاید آرمید» به «تا رگی جنبد نشاید آرمید»

تغییر مصرع ۱۰ از «ای بسا زحمت که می باید کشید» به «ای بسا زحمت که می‌باید کشید»

تغییر مصرع ۱۱ از «ساروانه را گو سرود آغاز کن» به «ساروان را گو سرود آغاز کن»

تغییر مصرع ۱۲ از «تا در اشتر غیر تسی آید پدید» به «تا در اشتر غیرتی آید پدید»

تغییر مصرع ۱۳ از «باز ای مطرب حدیثخوش بساز» به «باز ای مطرب حدیث خوش بساز»

تغییر مصرع ۱۸ از «جرعه یی می خواست خود بویی شنید» به «جرعه‌ای می‌خواست خود بویی شنید»