شمارهٔ ۷
مکن ای دوست ملامت من سودایی را
که تو روزی نکشیدی غم تنهایی را
صبرم از دوست مفرمای که هرگز با هم
اتفاقی نبود عشق و شکیبایی را
مطلب دانش از آن کس که بر آب دیده
شسته باشد ورق دفتر دانایی را
دیده خون گشت ز دیدار نگارم محروم
بهر خوبان بکشم منت بینایی را
ننگرد مردم چشمم به جمالی دیگر
کاعتباری نبود مردم هر جایی را
گر زبانم نکند یاد تو خاموشی به
عاشقم بهر سخنهای تو گویایی را
آفریدهست تو را بهر بهشت آرایی
چون گل و لاله و نرگس چمن آرایی را
رویها را همه دارند ز زیبایی دوست
دوست دارم سبب روی تو زیبایی را
چون نظر کرد به چشم و سر زلف تو همام
یافت مستی و پریشانی و شیدایی را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1399/02/02 23:05
علی حصاری
بیت پایان {یافت} درست مینماید
1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبانزاده
تغییر مصرع ۳ از «صبرم از دوست مفرمایی که هرگز با هم» به «صبرم از دوست مفرمای که هرگز با هم»
تغییر مصرع ۱۰ از «کاعتباری نبود مردم هرجایی را» به «کاعتباری نبود مردم هر جایی را»
تغییر مصرع ۱۲ از «عاشقم بهر سخنهای تو گویایی را» به «عاشقم بهر سخنهای تو گویایی را»
تغییر مصرع ۱۳ از «آفریده ست تو را بهر بهشت آرایی» به «آفریدهست تو را بهر بهشت آرایی»
تغییر مصرع ۱۵ از «روی ها را همه دارند ز زیبایی دوست» به «رویها را همه دارند ز زیبایی دوست»
تغییر مصرع ۱۸ از «بافت مستی و پریشانی و شیدایی را» به «یافت مستی و پریشانی و شیدایی را»