گنجور

شمارهٔ ۶۱

اگر بختم دهد باری که یارم همنشین باشد
زهی مقبل که من باشم زهی دولت که این باشد
نباید این چنین ماهی برون از هیچ خرگاهی
نظیرش گر همی‌خواهی مگر در حور عین باشد
میان ظلمت مویش به زیر پرتو رویش
گهی عقلم شود کافر گهی بر راه دین باشد
به شمع آسمان حاجت نباشد بعد از این ما را
چنین تابنده خورشیدی چو بر روی زمین باشد
چو بخرامد نگارینم نفیر از خلق برخیزد
نپندارم که طوبی را شمایل این چنین باشد
لب شیرین می‌گونش خرد را مست گرداند
از آن می کاب حیوانش غلام کمترین باشد
حدیثش دوست می‌دارم اگر خود هست نفرینم
که دشنام از لب شیرین به جای آفرین باشد
همام آن دم که می‌گوید حدیث زلف و خالش را
نفس‌ها کز دهان او برآید عنبرین باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر بختم دهد باری که یارم همنشین باشد
زهی مقبل که من باشم زهی دولت که این باشد
هوش مصنوعی: اگر شانس من یاری کند و دوست من در کنارم باشد، چه بسا خوشبختی و خوشحالی نصیب من می‌شود که در چنین حالتی قرار دارم.
نباید این چنین ماهی برون از هیچ خرگاهی
نظیرش گر همی‌خواهی مگر در حور عین باشد
هوش مصنوعی: نباید از هیچ مکانی مانند او ماهی را خارج کرد، حتی اگر بخواهی، مگر اینکه شبیه او در حوری عین وجود داشته باشد.
میان ظلمت مویش به زیر پرتو رویش
گهی عقلم شود کافر گهی بر راه دین باشد
هوش مصنوعی: در تاریکی موی او، نور چهره‌اش به من روشنایی می‌بخشد. گاهی عقل و فکر من به کفر می‌افتد و گاهی هم به مسیر دین و ایمان هدایت می‌شود.
به شمع آسمان حاجت نباشد بعد از این ما را
چنین تابنده خورشیدی چو بر روی زمین باشد
هوش مصنوعی: بعد از این، به نور ستاره‌ها نیازی نداریم، زیرا خورشیدی که اینگونه در زمین می‌درخشد، کافی است.
چو بخرامد نگارینم نفیر از خلق برخیزد
نپندارم که طوبی را شمایل این چنین باشد
هوش مصنوعی: وقتی محبوبم با زیبایی‌هایش عبور می‌کند، صدای اعتراض مردم بلند می‌شود. اما من فکر نمی‌کنم که زیبایی طوبی نیز به این شکل باشد.
لب شیرین می‌گونش خرد را مست گرداند
از آن می کاب حیوانش غلام کمترین باشد
هوش مصنوعی: لب شیرین او به قدری لذت‌بخش است که خرد را به مستی می‌کشاند و از آن شراب، حتی کمترین موجودات نیز خدمت‌گزار او خواهند شد.
حدیثش دوست می‌دارم اگر خود هست نفرینم
که دشنام از لب شیرین به جای آفرین باشد
هوش مصنوعی: من گفتارش را دوست دارم، اگر او خودش باشد. اما اگر او نباشد، نفرینم که با زبان شیرینش به جای تمجید، دشنام بدهد.
همام آن دم که می‌گوید حدیث زلف و خالش را
نفس‌ها کز دهان او برآید عنبرین باشد
هوش مصنوعی: همام در آن لحظه که درباره زیبایی‌های زلف و صورت محبوب صحبت می‌کند، نفس‌هایی که از دهان او خارج می‌شود مانند بوی خوش عطر است.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۴ از «نظیرش گرهمی خواهی مگر در حورعین باشد» به «نظیرش گر همی‌خواهی مگر در حور عین باشد»

تغییر مصرع ۵ از «میان ظلمت مویش به زیر پر تو رویش» به «میان ظلمت مویش به زیر پرتو رویش»

تغییر مصرع ۷ از «به شمع آسمان حاجت نباشد بعد ازین مارا» به «به شمع آسمان حاجت نباشد بعد از این ما را»

تغییر مصرع ۸ از «چنین تا بنده خورشیدی چو بر روی زمین باشد» به «چنین تابنده خورشیدی چو بر روی زمین باشد»

تغییر مصرع ۱۱ از «لب شیرین می گونش خرد را مست گرداند» به «لب شیرین می‌گونش خرد را مست گرداند»

تغییر مصرع ۱۳ از «حدیثش دوست می دارم اگر خود هست نفرینم» به «حدیثش دوست می‌دارم اگر خود هست نفرینم»

تغییر مصرع ۱۵ از «همام آن دم که می گوید حدیث زلف وخالش را» به «همام آن دم که می‌گوید حدیث زلف و خالش را»

تغییر مصرع ۱۶ از «نفسها کز دهان او بر آید عنبرین باشد» به «نفس‌ها کز دهان او برآید عنبرین باشد»