اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رندی و برناپیشهای میر مغان را میرسد
از تن نیاید ھیچ کار این شیوه جان را می رسد
هوش مصنوعی: رندی و جوانی به شخصیت و طرز زندگی شخصی از میرسد و از حالت فیزیکی او هیچ چیزی نمیتوان نتیجه گرفت. این شیوه زندگی پیامی به روح و جان میدهد.
در بینوایی عاشقی رندان خوشدل را رسد
با فقر دایم تازگی سرو جوان را میرسد
هوش مصنوعی: در علاقه و عشق، بیپولی دلی شاد و خوشحال را نمیآزارد؛ چرا که فقر همیشه با خود تازگی و زیبایی جوانی همچون سرو را به همراه دارد.
در عشق جانان یافت جان از گوهر معنی نشان
بخشیده خورشید دان لعلی که کان را میرسد
هوش مصنوعی: در عشق معشوق، جان انسانی از ارزش و معنا مشخص میشود، و مانند خورشید درخشان، لؤلؤیی که در دل زمین پنهان است، به آن میرسد.
از عشق در صاحب نظر بینم نه در خامان اثر
دل دارد از معنی خبر دعوی زبان را میرسد
هوش مصنوعی: در عشق باید به کسانی توجه کرد که درک عمیقتری دارند، نه به آنها که نادانند. احساسات واقعی از معنای عمیق عشق ناشی میشود و نمیتوان فقط با کلمات آن را بیان کرد.
خورشید را گو دم مزن بنشین به جای خویشتن
در ملک جانان سلطنت جان جهان را میرسد
هوش مصنوعی: خورشید را نگو که به خود ببالد و از خود سخن بگوید، بلکه بهتر است در کنار خودش بنشیند و از مقام و جایگاه حقیقیاش آگاه شود. در این ملک روح و جان، سلطنت هرچیز به وجود جان و معنای واقعی خود باز میگردد.
وقت سحر اوصاف گل از لهجه بلبل شنو
کافسانۀ شیرین لبان شیرین زبان را میرسد
هوش مصنوعی: در زمان dawn، توصیف گل را از صدای بلبل بشنو. داستان شیرینی از لبهای خوشزبان به تو میرسد.
دایم حدیث دلبران گوید همام مهربان
کاین گفت و گوی شاهدان شیرین لبان را میرسد
هوش مصنوعی: همیشه همام مهربان از عشق و دلدادگان صحبت میکند و میگوید که این گفتوگوهای کسانی که لبهای شیرینی دارند، به دلتنگیها و احساسات عاشقانه میرسد.
حاشیه ها
1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبانزاده
تغییر مصرع ۱ از «رندی و بر نا پیشه یی میر مغان را می رسد» به «رندی و برناپیشهای میر مغان را میرسد»
تغییر مصرع ۲ از «از تن نیایدھیچ کار این شیوه جان را می رسد» به «از تن نیاید ھیچ کار این شیوه جان را می رسد»
تغییر مصرع ۳ از «در بی نوایی عاشقی رندان خوش دل را رسد» به «در بینوایی عاشقی رندان خوشدل را رسد»
تغییر مصرع ۴ از «با فقر دایم تازگی سر و جوان را می رسد» به «با فقر دایم تازگی سرو جوان را میرسد»
تغییر مصرع ۶ از «بخشیده خورشیددان لعلی که کان را می رسد» به «بخشیده خورشید دان لعلی که کان را میرسد»
تغییر مصرع ۷ از «از عشق در صاحب نظر بینم نددر خامان اثر» به «از عشق در صاحب نظر بینم نه در خامان اثر»
تغییر مصرع ۸ از «دل دارد از معنی خبر دعوی زبان را می رسد» به «دل دارد از معنی خبر دعوی زبان را میرسد»
تغییر مصرع ۹ از «خورشیدراگودم مزن بنشین به جای خویشتن» به «خورشید را گو دم مزن بنشین به جای خویشتن»
تغییر مصرع ۱۰ از «در ملک جانان سلطنت جان جهان را می رسد» به «در ملک جانان سلطنت جان جهان را میرسد»
تغییر مصرع ۱۱ از «دایم حدیث دلبران گوید همام مهربان» به «وقت سحر اوصاف گل از لهجه بلبل شنو»
تغییر مصرع ۱۲ از «کاین گفت و گوی شاهدان شیرین لبان را میرسد» به «کافسانۀ شیرین لبان شیرین زبان را میرسد»
تغییر مصرع ۱۳ از «وقت سحر اوصاف گل از لهجه بلبل شنو» به «دایم حدیث دلبران گوید همام مهربان»
تغییر مصرع ۱۴ از «کافسانه شیرین لبان شیرین زبان را می رسد» به «کاین گفت و گوی شاهدان شیرین لبان را میرسد»