گنجور

شمارهٔ ۴۷

بی آفتاب رویت روزم بود چو مویت
با زلف مشک بویت باشد شبم چو رویت
حسن هزار لیلی عشق هزار مجنون
داری وزان زیادت دارم به خاک کویت
یک سلسله ز مویت دیوانه را تمام است
بهر چه تاب دادی زنجیرهای مویت
با لب بگو که ما را تا چند تشنه داری
ای آب زندگانی دایم روان به جویت
عمر دراز دانی بهر چه دوست دارم
تا بیشتر نمایم کوشش به جست و جویت
محروم گشت چشمم از دیدنت و لیکن
دارد زبان نصیبی ما را به گفت و گویت
جان در فراق رویت کی بار تن کشیدی
او را اگر نبودی دایم مدد ز بویت
هر موی بر تن من گر خود شود زبانی
هم در بیان نیاید بعضی ز آرزویت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی آفتاب رویت روزم بود چو مویت
با زلف مشک بویت باشد شبم چو رویت
هوش مصنوعی: وقتی که تو را ندارم، روزهای من بی‌نور و تاریک است، و شب‌هایم هم مانند تاریکی موهایت می‌گذرد و بدون وجود تو همواره غمگین و افسرده‌ام.
حسن هزار لیلی عشق هزار مجنون
داری وزان زیادت دارم به خاک کویت
هوش مصنوعی: تو زیبایی هزار لیلی را داری و عشق هزار مجنون را نیز در خود نهفته‌ای. به همین خاطر من بیشتر از اینها را در خاک کوی تو از سر عشق دارم.
یک سلسله ز مویت دیوانه را تمام است
بهر چه تاب دادی زنجیرهای مویت
هوش مصنوعی: موهای تو مانند زنجیرهایی است که دیوانه را به خود مشغول کرده است. هر چه زیبایی و جذابیت در تاب و حال موی تو وجود دارد، همین کافیست تا دیوانه را از خود بیخود کند.
با لب بگو که ما را تا چند تشنه داری
ای آب زندگانی دایم روان به جویت
هوش مصنوعی: ای آب زندگی، تا کی ما را تشنه نگاه می‌داری؟ با لب‌هایت به من بگو که چقدر دیگر باید انتظار بکشم تا سیراب شوم.
عمر دراز دانی بهر چه دوست دارم
تا بیشتر نمایم کوشش به جست و جویت
هوش مصنوعی: من عمر طولانی را برای چه دوست دارم؟ تا بیشتر تلاش کنم و به دنبالت بگردم.
محروم گشت چشمم از دیدنت و لیکن
دارد زبان نصیبی ما را به گفت و گویت
هوش مصنوعی: چشمم از دیدن تو محروم شده، اما زبانم توانایی گفت‌وگو با تو را دارد و این خودش سعادت ماست.
جان در فراق رویت کی بار تن کشیدی
او را اگر نبودی دایم مدد ز بویت
هوش مصنوعی: در دوری از چهره‌ات، جان چگونه می‌تواند بار این جسم را تحمل کند؟ اگر همواره بوی تو یاری‌ام نمی‌کرد، چگونه می‌توانستم سرپا بمانم؟
هر موی بر تن من گر خود شود زبانی
هم در بیان نیاید بعضی ز آرزویت
هوش مصنوعی: هر مویی که بر بدنم باشد، اگر خود را زبان تصور کند، باز نمی‌تواند برخی از آرزوهایم را بیان کند.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱۵ از «هر موی برتن من گر خود شود زبانی» به «هر موی بر تن من گر خود شود زبانی»

تغییر مصرع ۱۶ از «هم در بیان نباید بعضی ز آرزویت» به «هم در بیان نیاید بعضی ز آرزویت»