گنجور

شمارهٔ ۴

ساقی همان به کامشبی در گردش آری جام را
وز عکس می روشن کنی چون صبح صادق شام را
می ده پیاپی تا شوم ز احوال عالم بی‌خبر
چون نیست پیدا حاصلی این گردش ایام را
کار طرب را ساز ده و اصحاب را آواز ده
در حلقه خاصان مکش این عام کالانعام را
زان حلقه‌های عنبرین آرام دل‌ها می‌بری
آشوب جان‌ها کرده‌ای آن زلف بی‌آرام را
ای آفتاب انجمن از عکس روی و جام می
در جان ما زن آتشی تا پخته یابی خام را
ای عاشقت هر شاهدی رند تو هر جا زاهدی
در کار عشقت کرده دل یک باره ننگ و نام را
هر دل که هست اندر جهان رغبت به زلفت می‌کند
نخجیر دیدی کاو به جان جوینده باشد دام را
صوفی چو لفظت بشنود دیگر نگوید ماجرا
حاجی چو بیند روی تو باطل کند احرام را
هر گه که دشنامم دهی آسوده گردد جان من
کز لهجه شیرین تو ذوقی بود دشنام را
من دست بوسی می‌کنم مرد لب و چشمت نیم
نقل لب مستان مکن آن شکر و بادام را
دارد همام از روی تو خورشید در کاشانه شب
بر راه صبح از زلف خود امشب بگستر دام را

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی همان به کامشبی در گردش آری جام را
وز عکس می روشن کنی چون صبح صادق شام را
هوش مصنوعی: ای ساقی، همین امشب برای من لیوان را بچرخان و با نور شفاف می، شب را مانند صبح روشن کن.
می ده پیاپی تا شوم ز احوال عالم بی‌خبر
چون نیست پیدا حاصلی این گردش ایام را
هوش مصنوعی: من مدام شراب می‌نوشم تا از حال و روز دنیا بی‌خبر شوم، چون در این روزگار، هیچ نتیجه و دستاوردی به چشم نمی‌خورد.
کار طرب را ساز ده و اصحاب را آواز ده
در حلقه خاصان مکش این عام کالانعام را
هوش مصنوعی: کار شادی و سرگرمی را برپا کن و به دوستان خود آواز بده. در محفل خاصان، این مردم عادی را مانند سایر حیوانات نبر.
زان حلقه‌های عنبرین آرام دل‌ها می‌بری
آشوب جان‌ها کرده‌ای آن زلف بی‌آرام را
هوش مصنوعی: با آن گیسوی بی‌قرار که باعث آشفتگی روح‌ها شده و آرامش دل‌ها را مختل کرده، تو همچون زنجیره‌ای از عنبر، دل‌ها را به هم پیوند می‌دهی.
ای آفتاب انجمن از عکس روی و جام می
در جان ما زن آتشی تا پخته یابی خام را
هوش مصنوعی: ای خورشید محفل، با زیبایی چهره‌ات و جام می‌ای که در دست داری، در جان ما تاثیر بگذار و آتش محبت را بیفروز تا شخص سرخوش و ناپخته را به کمال برسانی.
ای عاشقت هر شاهدی رند تو هر جا زاهدی
در کار عشقت کرده دل یک باره ننگ و نام را
هوش مصنوعی: ای معشوق من، تو هر جا که بروی، دلبری می‌کنی و در هر مکان که عابدی باشد، در عشق تو دل را یک‌جا رها کرده‌ام و ننگ و نام را بی‌اعتنا گذاشته‌ام.
هر دل که هست اندر جهان رغبت به زلفت می‌کند
نخجیر دیدی کاو به جان جوینده باشد دام را
هوش مصنوعی: در هر دلی که علاقه‌ای به زلف تو دارد، همچون شکارچی‌ای می‌ماند که با جان و دل، به دنبال شکار خود است.
صوفی چو لفظت بشنود دیگر نگوید ماجرا
حاجی چو بیند روی تو باطل کند احرام را
هوش مصنوعی: صوفی وقتی صدای تو را می‌شنود، دیگر داستانی نمی‌گوید. حاجی وقتی چهره‌ات را می‌بیند، مناسک خود را رها می‌کند.
هر گه که دشنامم دهی آسوده گردد جان من
کز لهجه شیرین تو ذوقی بود دشنام را
هوش مصنوعی: هر بار که به من ناسزا می‌گویی، روح و جانم راحت می‌شود؛ زیرا من از لحن دلنشین تو حتی در دشنام‌هایم لذت می‌برم.
من دست بوسی می‌کنم مرد لب و چشمت نیم
نقل لب مستان مکن آن شکر و بادام را
هوش مصنوعی: من برای تو احترام می‌گذارم و خود را تسلیم محبت و زیبایی‌ات می‌کنم. اما نکن که آن شیرینی و زیبایی که در لب‌ها و چشمانت هست، به اعتیاد و مستی بینجامد، مثل شکر و بادام که هردو خوشمزه‌اند.
دارد همام از روی تو خورشید در کاشانه شب
بر راه صبح از زلف خود امشب بگستر دام را
هوش مصنوعی: همام از زیبایی و نگاهی که به تو دارد، نور خورشید را به شب خانه می‌آورد و در این شب، با زلف خود، دام عشق را برای صبح گسترش می‌دهد.

حاشیه ها

1398/08/27 10:10

سلام
در مصرع دوم از بیت 3 «خاصان» باید درست باشه

1398/08/05 05:11
علی هاشمی

سلام
در تایید سخن جناب دوستعلی
در بیت سوم کلمه خاصان صحیح است
در حلقه خاصان مکش این عام کالانعام را

1399/02/02 09:05
علی حصاری

سلام.
مصراع دوم بیت 7 باید به جای کلمه {کار} باید کلمات {کاو} یعنی {که او }را گذاشت

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۲ از «وزعکس می روشن کنی چون صبح صادق شام را» به «وز عکس می روشن کنی چون صبح صادق شام را»

تغییر مصرع ۳ از «می ده پیاپی تا شوم ز احوال عالم بی خبر» به «می ده پیاپی تا شوم ز احوال عالم بی‌خبر»

تغییر مصرع ۵ از «کار طرب را ساز ده واصحاب را آواز ده» به «کار طرب را ساز ده و اصحاب را آواز ده»

تغییر مصرع ۶ از «در حلقه خاصتان مکش این عام کالانعام را» به «در حلقه خاصان مکش این عام کالانعام را»

تغییر مصرع ۷ از «زان حلقههای عنبرین آرام دلها می بری» به «زان حلقه‌های عنبرین آرام دل‌ها می‌بری»

تغییر مصرع ۸ از «آشوب جانها کردهای آن زلف بی آرام را» به «آشوب جان‌ها کرده‌ای آن زلف بی‌آرام را»

تغییر مصرع ۱۰ از «در جان ما زن آتشی تا پخته یا بی خام را» به «در جان ما زن آتشی تا پخته یابی خام را»

تغییر مصرع ۱۳ از «هر دل که هست اندر جهان رغبت به زلفت می کند» به «هر دل که هست اندر جهان رغبت به زلفت می‌کند»

تغییر مصرع ۱۴ از «نخجیردیدی کار به جان جوینده باشددام را» به «نخجیر دیدی کاو به جان جوینده باشد دام را»

تغییر مصرع ۱۶ از «حاجی چوبیند روی تو باطل کند احرام را» به «حاجی چو بیند روی تو باطل کند احرام را»

تغییر مصرع ۱۹ از «من دست بوسی می کنم مرد لب و چشمت نیم» به «من دست بوسی می‌کنم مرد لب و چشمت نیم»

تغییر مصرع ۲۰ از «تقل لب مستان مکن آن شکتر و بادام را» به «نقل لب مستان مکن آن شکر و بادام را»

تغییر مصرع ۲۲ از «بر راه صبح از زلف خودامشب بگستردام را» به «بر راه صبح از زلف خود امشب بگستر دام را»