گنجور

شمارهٔ ۳۴

یاری که رخش قبله صاحب‌نظران است
چشم و دل مردم به جمالش نگران است
خواهم که ببوسم قدمش نیست مجالم
هر جا که نهم دیده سر تاجوران است
پیداست که از وصل تو حاصل چه توان یافت
چون وصل تو را خوی جهان گذران است
ای باخبرانِ تو همه بی‌خبر از خود
وین بی‌خبری آرزوی باخبران است
وصل تو که محبوب‌تر از عمر و جوانی‌ست
حیف است که او نیز چو عمرم گذران است
گر چشم تورا میل به خون ریختن ماست
ما نیز بر آنیم که چشم تو بر آن است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاری که رخش قبله صاحب‌نظران است
چشم و دل مردم به جمالش نگران است
هوش مصنوعی: یار و دوست ما که زیبایی‌اش مورد توجه کارشناسان و اهل نظر قرار گرفته است، مردم با چشم و دل منتظر دیدن جمال او هستند.
خواهم که ببوسم قدمش نیست مجالم
هر جا که نهم دیده سر تاجوران است
هوش مصنوعی: می‌خواهم پاهای او را ببوسم، اما فرصتی ندارم. هر جا که نگاه می‌کنم، برتری و زیبایی او را می‌بینم.
پیداست که از وصل تو حاصل چه توان یافت
چون وصل تو را خوی جهان گذران است
هوش مصنوعی: آشکار است که از پیوستگی با تو چه چیزی به دست می‌آید، زیرا پیوستگی تو به حال و هوای این دنیا وابسته است.
ای باخبرانِ تو همه بی‌خبر از خود
وین بی‌خبری آرزوی باخبران است
هوش مصنوعی: ای کسانی که به دانش و آگاهی رسیده‌اید، در حالی که خودتان از حقیقت وجودتان بی‌خبرید؛ این بی‌خبری شما، همان چیزی است که آرزوی دانایان و آگاهان محسوب می‌شود.
وصل تو که محبوب‌تر از عمر و جوانی‌ست
حیف است که او نیز چو عمرم گذران است
هوش مصنوعی: اتصال با تو که از عمر و جوانی هم بیشتر دوست‌داشتنی است، بسیار ناراحت‌کننده است که او نیز به سرعتی که عمرم می‌گذرد، در حال گذر است.
گر چشم تورا میل به خون ریختن ماست
ما نیز بر آنیم که چشم تو بر آن است
هوش مصنوعی: اگر چشمانت بخواهد خون ما را بریزد، ما هم آماده‌ایم که چشمانت این کار را انجام دهد.

حاشیه ها

1399/01/01 12:04
امیرحسین رایگان

بیت دوم مصراع اول: بوسم——-> ببوسم
ممنون

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «باری که رخش قبله صاحب نظران است» به «یاری که رخش قبله صاحب‌نظران است»

تغییر مصرع ۳ از «خواهم که بوسم قدمش نیست مجالم» به «خواهم که ببوسم قدمش نیست مجالم»

تغییر مصرع ۶ از «چون وصل تورا خوی جهان گذران است» به «چون وصل تو را خوی جهان گذران است»

تغییر مصرع ۷ از «ای باخبران تو همه بی خبر از خود» به «ای باخبرانِ تو همه بی‌خبر از خود»

تغییر مصرع ۸ از «وین بی خبری آرزوی باخبران است» به «وین بی‌خبری آرزوی باخبران است»

تغییر مصرع ۹ از «وصل تو که محبوبتر از عمر و جوانی ست» به «وصل تو که محبوب‌تر از عمر و جوانی‌ست»