اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وداع چون تو نگاری نه کار آسان است
هلاک عاشق مسکین فراق جانان است
هوش مصنوعی: وداع با تو، ای خوشرو، کار سادهای نیست. جدایی از محبوب، عاشق بیچاره را به انهدام میکشاند.
نگر مفارقت جان ز تن چگونه بود
به جان دوست که هجران هزار چندان است
هوش مصنوعی: نگر به جدایی جان از بدن چگونه است، در حالی که جدایی از دوست هزار بار سختتر و دردآورتر است.
ز وصل خود نفسی پیش از آن که دور شوم
اگر به جان بفروشی هنوز ارزان است
هوش مصنوعی: قبل از این که از وصل و همراهی تو جدا شوم، اگر بتوانم نفسی از آن لحظه را بخواهم، حتی اگر با تمام جانم باید برای آن بپردازم، هنوز هم قیمت نازلی دارد.
مجال دیدن رویت نماند چشمم را
که شکل مردمکش زیر اشک پنهان است
هوش مصنوعی: چشمم دیگر فرصتی برای دیدن چهرهات ندارد، چرا که شکل مردمک چشمانت زیر اشکها پنهان شده است.
بگو که تا نشود کاروان روان امروز
که ز آب دیده اصحاب روز باران است
هوش مصنوعی: بگو تا امروز کاروان حرکت نکند، زیرا دلتنگی و اشک دوستان در این روز بارانی بر افکارشان سنگینی میکند.
هنوز سرو روانم ز چشم ناشده دور
دل از تصور دوری چو بید لرزان است
هوش مصنوعی: هنوز هم روح من از چشمان تو دور است و دل من از خیال دوری تو بیقرار و لرزان است، همچون بید.
بدان امید که بوسند نعل یکرانت
نهاده بر سر راه تو روی یاران است
هوش مصنوعی: بدان که به امید رسیدن به تو، یاران بر سر راهت نعل یکدست را بوسه میزنند.
ز هر طرف که نظر میکنم برابر تو
هزار سینه نالان و چشم گریان است
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم، در مقابل تو صدها نفر هستند که دلشان شکسته و اشک میریزند.
نظر به جانب زلف تو میکنم او نیز
برای خاطر این خستگان پریشان است
هوش مصنوعی: به چهره زیبا و زلف تو نگاه میکنم، او نیز به خاطر دلهای خسته و آشفته ما توجه دارد.
ز هم بریدن یاران به تیغ ناکامی
چو هست عادت گردون مرا چه تاوان است
هوش مصنوعی: قطع رابطه یاران به خاطر شکست و ناکامی، امری عادی در روزگار است. پس من چه مجازاتی باید بپردازم؟
تو میروی و همام از پی تو مینگرد
ز دل بریده امید و حدیث در جان است
هوش مصنوعی: تو میروی و کسی با دل شکسته از دور تو را تماشا میکند، او پر از امید و داستانهایی در دلش دارد.
حاشیه ها
1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبانزاده
تغییر مصرع ۴ از «بدجان دوست که هجران هزار چندان است» به «به جان دوست که هجران هزار چندان است»
تغییر مصرع ۵ از «از وصل خود نفسی پیش از آن که دور شوم» به «ز وصل خود نفسی پیش از آن که دور شوم»
تغییر مصرع ۸ از «که شکل مردمکش زیر اشاک پنهان است» به «که شکل مردمکش زیر اشک پنهان است»
تغییر مصرع ۱۰ از «که زاب دیده اصحاب روز باران است» به «که ز آب دیده اصحاب روز باران است»
تغییر مصرع ۱۵ از «ز هر طرف که نظر می کنم برابر تو» به «ز هر طرف که نظر میکنم برابر تو»
تغییر مصرع ۱۷ از «نظر به جانب زلف تو می کنم او نیز» به «نظر به جانب زلف تو میکنم او نیز»
تغییر مصرع ۱۹ از «ز هم بریدن باران به تیغ ناکامی» به «ز هم بریدن یاران به تیغ ناکامی»
تغییر مصرع ۲۰ از «چو هست عادت گر دون مراچه تاوان است» به «چو هست عادت گردون مرا چه تاوان است»
تغییر مصرع ۲۱ از «تو می روی و همام از پی تو می نگرد» به «تو میروی و همام از پی تو مینگرد»