گنجور

شمارهٔ ۳۰

تو سلطانی و خورشیدت غلام است
نظر جز بر چنین صورت حرام است
ورای حسن در روی تو چیزی‌ست
نمی‌داند کسی کان را چه نام است
اگر جان را بهشتی در جهان هست
تویی از نیکوان دیگر کدام است
به زیر لب سلامی کرده‌ای دوش
همه منزل سلام اندر سلام است
که باشم من که هم‌راز تو باشم
کلامی زان لبت ما را تمام است
چه می خورده‌ست چشم نیم مستش
که او را خواب مستی بر دوام است
اگر عاشق به ترک سر نگوید
هنوز اندر سرش سودای خام است
بماند سال‌ها چون جان نماند
تمنایی که در جان همام است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو سلطانی و خورشیدت غلام است
نظر جز بر چنین صورت حرام است
هوش مصنوعی: تو پادشاهی و خورشید تو در خدمت توست، پس توجه به جز زیبایی چنین کسی ممنوع است.
ورای حسن در روی تو چیزی‌ست
نمی‌داند کسی کان را چه نام است
هوش مصنوعی: در چهره تو زیبایی‌هایی وجود دارد که هیچ‌کس نمی‌داند چه نامی باید بر آن بگذارد.
اگر جان را بهشتی در جهان هست
تویی از نیکوان دیگر کدام است
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا بهشتی وجود دارد، آن تو هستی و هیچ‌کس دیگری از نیکان به این اندازه نیست.
به زیر لب سلامی کرده‌ای دوش
همه منزل سلام اندر سلام است
هوش مصنوعی: تو شب گذشته با زیرلب سلامی گفته‌ای، و حالا همه جا پر از سلام و احوالپرسی است.
که باشم من که هم‌راز تو باشم
کلامی زان لبت ما را تمام است
هوش مصنوعی: من کی هستم که همواره با تو به راز و نیاز بپردازم؟ هر کلامی که از لبت به گوش ما برسد، برای ما کافی و کامل است.
چه می خورده‌ست چشم نیم مستش
که او را خواب مستی بر دوام است
هوش مصنوعی: چشم نیمه مست او چه چیزی خورده که خوابش همیشه به حالت مستی ادامه دارد؟
اگر عاشق به ترک سر نگوید
هنوز اندر سرش سودای خام است
هوش مصنوعی: اگر عاشق از معشوقش جدا شود و در این جدایی چیزی نگوید، نشان‌دهنده این است که هنوز در دلش احساسات و آرزوهای دست نخورده‌ای دارد.
بماند سال‌ها چون جان نماند
تمنایی که در جان همام است
هوش مصنوعی: سال‌ها باقی بماند، اما وقتی جان نیست، هیچ آرزویی که در دل همام باشد، وجود ندارد.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۳ از «ورای حسن در روی تو چیزی ست» به «ورای حسن در روی تو چیزی‌ست»

تغییر مصرع ۴ از «نمیداند کسی کان را چه نام است» به «نمی‌داند کسی کان را چه نام است»

تغییر مصرع ۷ از «به زیر لب سلامی کرده ای دوش» به «به زیر لب سلامی کرده‌ای دوش»

تغییر مصرع ۹ از «که باشم من که همراز تو باشم» به «که باشم من که هم‌راز تو باشم»

تغییر مصرع ۱۱ از «چه می خورده ست چشم نیم مستش» به «چه می خورده‌ست چشم نیم مستش»

تغییر مصرع ۱۵ از «بماند سال ها چون جان نماند» به «بماند سال‌ها چون جان نماند»