گنجور

شمارهٔ ۲۸

مشتاب ساربان که مرا پای در گل است
در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است
تعجیل می‌کنی تو و پایم نمی‌رود
بیرون شدن ز منزل اصحاب مشکل است
شیرینی وصال چو بی‌تلخی فراق
کس را نصیب نیست ز دوران چه حاصل است
چون عاقبت ز صحبت یاران بریدنی‌ست
پیوند با کسی نکند هر که عاقل است
روز وداع غرقة خونند عاشقان
وان کاو نظاره می‌کند از دور غافل است
ما را خیال دوست به فریاد می‌رسد
ور نه فراق صحبت او زهر قاتل است
هر جا که می‌نشینم و چندان که می‌روم
در گردنم دو دست خیالش حمایل است
از دیدة همام خیالش نمی‌رود
آنجا فراق نیست که پیوند با دل است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مشتاب ساربان که مرا پای در گل است
در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است
هوش مصنوعی: ساربان، نشتاب که من در گل و لای گیر کرده‌ام؛ در گردنم زنجیرهایی است که از حلقه موهای او به وجود آمده‌اند.
تعجیل می‌کنی تو و پایم نمی‌رود
بیرون شدن ز منزل اصحاب مشکل است
هوش مصنوعی: تو hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast hast هست کرنے کے لیے اپنےங்களை جبکہ کہیں باہر نکلنے میں مشقت ہوتی ہے۔
شیرینی وصال چو بی‌تلخی فراق
کس را نصیب نیست ز دوران چه حاصل است
هوش مصنوعی: شیرینی بودن در کنار محبوب، بدون تلخی جدایی به کسی نمی‌رسد. بنابراین از گذر زمان چه سودی وجود دارد؟
چون عاقبت ز صحبت یاران بریدنی‌ست
پیوند با کسی نکند هر که عاقل است
هوش مصنوعی: هر که خردمند باشد، به خاطر این که در پایان، دوستی با دوستان ممکن است به جدایی منجر شود، هیچگاه با کسی پیوند برقرار نمی‌کند.
روز وداع غرقة خونند عاشقان
وان کاو نظاره می‌کند از دور غافل است
هوش مصنوعی: در روز جدایی، عاشقانی که درد و رنج می‌کشند، دچار خونریزی و غم هستند، اما آن کسی که از دور به آنها نگاه می‌کند، بی‌خبر از حال و وضعیت آنهاست.
ما را خیال دوست به فریاد می‌رسد
ور نه فراق صحبت او زهر قاتل است
هوش مصنوعی: اندیشه و یاد دوست به کمک ما می‌آید، وگرنه دوری از صحبت او همچون زهر کشنده است.
هر جا که می‌نشینم و چندان که می‌روم
در گردنم دو دست خیالش حمایل است
هوش مصنوعی: هر جا که می‌روم یا می‌نشینم، همیشه دلتنگی و یاد او مرا همراهی می‌کند و مثل دو دستی در گردنم قرار دارد.
از دیدة همام خیالش نمی‌رود
آنجا فراق نیست که پیوند با دل است
هوش مصنوعی: همام معتقد است که در آنجا که ارتباط و پیوندی با دل وجود دارد، نمی‌توان به جدایی و فراق فکر کرد.

حاشیه ها

1398/08/14 21:11
یلدا

به نظرم در بیت ششم خیال درست باشد که خبال نوشته شده.

1398/09/30 18:11
رضا بیگی

سلام
متاسفانه متن غزل دارای چند ایراد عروضی و تایپی است

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۲ از «در گردنم ز حلقه زلفش سالاسل است» به «در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است»

تغییر مصرع ۳ از «تعجیل میکنی تو و پایم نمی رود» به «تعجیل می‌کنی تو و پایم نمی‌رود»

تغییر مصرع ۵ از «شیرینی وصال چو بی تلخی فراق» به «شیرینی وصال چو بی‌تلخی فراق»

تغییر مصرع ۶ از «کس رانصیب نیست ز دوران چه حاصل است» به «کس را نصیب نیست ز دوران چه حاصل است»

تغییر مصرع ۷ از «چون عاقبت ز صحبت یاران بریدنی ست» به «چون عاقبت ز صحبت یاران بریدنی‌ست»

تغییر مصرع ۹ از «روز وداع غرق خوند عاشقان» به «روز وداع غرقة خونند عاشقان»

تغییر مصرع ۱۰ از «وانکو نظاره می کند از دور غافل است» به «وان کاو نظاره می‌کند از دور غافل است»

تغییر مصرع ۱۱ از «ما را خبال دوست به فریاد می رسد» به «ما را خیال دوست به فریاد می‌رسد»

تغییر مصرع ۱۲ از «ورنه فراق صحبت او زهر قاتل است» به «ور نه فراق صحبت او زهر قاتل است»

تغییر مصرع ۱۳ از «هر جا که می نشینم و چندان که می روم» به «هر جا که می‌نشینم و چندان که می‌روم»

تغییر مصرع ۱۵ از «از دید همام خیالش نمی رود» به «از دیدة همام خیالش نمی‌رود»