شمارهٔ ۲۰۹
به جای هر سر مویی گرم بود جانی
فدای خاک کف پای چون تو جانانی
ز جام خویش یکی جرعه در دهانم ریز
مرا ز آن چه که خضر است و آب حیوانی
کسی که دیده بود نوبهار رویت را
دگر به خاطر او نگذرد گلستانی
میان زلف سیاهت دلم همیگوید
که را بود به جهان در چنین شبستانی
مگر ز باغ بهشت آمدی که در دنیی
بر این جمال ندیدیم هیچ انسانی
دلم ز درد تو آسایشی همییابد
که در دهند نیابد ز هیچ درمانی
مگر که سبز شود کشت زار اومیدم
مراست هر نفس از آب دیده بارانی
نه همچو روی تو باشد گلی به فصل بهار
نه چون همام به وصفت هزار دستانی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به جای هر سر مویی گرم بود جانی
فدای خاک کف پای چون تو جانانی
هوش مصنوعی: به ازای هر مو از سر، زندگیای پرشور وجود دارد که حاضر است جانش را فدای خاک پای تو کند، چرا که تو محبوبی ارزشمند هستی.
ز جام خویش یکی جرعه در دهانم ریز
مرا ز آن چه که خضر است و آب حیوانی
هوش مصنوعی: مرا از جام خودت یک جرعه بنوشان که بهشتی و زندگی دوباره به من ببخشی.
کسی که دیده بود نوبهار رویت را
دگر به خاطر او نگذرد گلستانی
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی و طراوت چهرهات را در بهار دیده باشد، هیچ وقت زیبایی گلستان را فراموش نخواهد کرد.
میان زلف سیاهت دلم همیگوید
که را بود به جهان در چنین شبستانی
هوش مصنوعی: دل من در میان زلفهای سیاه تو به من میگوید که کسی در این دنیای پر از شگفتی و زیبایی مانند تو را ندارد.
مگر ز باغ بهشت آمدی که در دنیی
بر این جمال ندیدیم هیچ انسانی
هوش مصنوعی: آیا از باغ بهشت آمدهای که زیبایی تو را در این دنیا هیچ انسانی ندیده است؟
دلم ز درد تو آسایشی همییابد
که در دهند نیابد ز هیچ درمانی
هوش مصنوعی: دل من از درد تو به آرامشی دست پیدا میکند که هیچ درمانی نمیتواند آن را به من بدهد.
مگر که سبز شود کشت زار اومیدم
مراست هر نفس از آب دیده بارانی
هوش مصنوعی: اگر امید من دوباره جوانه بزند، هر لحظه با اشک چشمانم آبیاری میشود.
نه همچو روی تو باشد گلی به فصل بهار
نه چون همام به وصفت هزار دستانی
هوش مصنوعی: هیچ گلی در فصل بهار به زیبایی و魅بت تو نیست و هیچکس نمیتواند به اندازۀ تو در وصف عشق و زیبایی سخن بگوید.
حاشیه ها
1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبانزاده
تغییر مصرع ۴ از «مر از آن چه که خضر است و آب حیوانی» به «مرا ز آن چه که خضر است و آب حیوانی»
تغییر مصرع ۷ از «میان زلف سیاهت دلم همی گوید» به «میان زلف سیاهت دلم همیگوید»
تغییر مصرع ۱۰ از «برین جمال ندیدیم هیچ انسانی» به «بر این جمال ندیدیم هیچ انسانی»
تغییر مصرع ۱۱ از «دلم ز درد تو آسایشی همی یابد» به «دلم ز درد تو آسایشی همییابد»
تغییر مصرع ۱۴ از «هراست هر نفس از آب دیده بارانی» به «مراست هر نفس از آب دیده بارانی»