گنجور

شمارهٔ ۲۰۰

بگذشت بر نظارگان نگذاشت در قالب دلی
از حسن او پر دیده‌ام این شیوه در هر منزلی
چون باد بر ما بگذرد بر جانب ما ننگرد
آرام دل‌ها می برد وصل چنین مستعجلی
دل‌هاست در غوغای او سرها پر از سودای او
افشانده خاک پای او در دیده هر صاحب‌دلی
هستند مقبولان او در عشق مقتولان او
قابل نشد این لطف را جز نیک‌بختی مقبلی
در بحر عشقش عاشقان کردند کشتی‌ها روان
بیرون نیامد زان میان یک تخته‌ای برساحلی
رسم است بر دیوانگان زنجیر و زلف یار ما
اندر سلاسل می‌کشد هر جا که بیند عاقلی
حسن جهانگیرش نگر بگرفته عالم سر به سر
ز افسانه سودای او خالی نیابی محفلی
مرغان او را در قفس باشد همیشه این هوس
کز گلستانش یک نفس باد آورد بوی گلی
باشد همام از بوی او مشغول گفت و گوی او
بی بوی جان آویز او پیدا نیابی بلبلی

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگذشت بر نظارگان نگذاشت در قالب دلی
از حسن او پر دیده‌ام این شیوه در هر منزلی
هوش مصنوعی: به تماشاگران اجازه نداد که دلی از زیبایی او به دست آورند. من از زیبایی او چشمانم را پر کرده‌ام و این رفتار او در هر مکانی تکرار می‌شود.
چون باد بر ما بگذرد بر جانب ما ننگرد
آرام دل‌ها می برد وصل چنین مستعجلی
هوش مصنوعی: وقتی باد از کنار ما می‌گذرد، لحظه‌ای هم به ما نگاه نمی‌کند و تنها آرامش دل‌ها را با خود می‌برد. این ارتباط ناگهانی و سریع، مانند نسیمی می‌گذرد.
دل‌هاست در غوغای او سرها پر از سودای او
افشانده خاک پای او در دیده هر صاحب‌دلی
هوش مصنوعی: دل‌ها در هیاهوی او مشغول است و سرها پر از عشق و اشتیاق او می‌باشد. در چشمان هر کسی که دل پاکی دارد، غبار پای او نشسته است.
هستند مقبولان او در عشق مقتولان او
قابل نشد این لطف را جز نیک‌بختی مقبلی
هوش مصنوعی: در عشق، افرادی وجود دارند که مورد قبول و محبوب خداوند قرار گرفته‌اند و کسانی نیز هستند که در این عشق کشته می‌شوند. این لطف و محبت خاص، تنها به افرادی که سرنوشت خوبی دارند، می‌رسد.
در بحر عشقش عاشقان کردند کشتی‌ها روان
بیرون نیامد زان میان یک تخته‌ای برساحلی
هوش مصنوعی: در دریاى عشق او، عاشقان کشتی‌هایشان را روانه کردند، اما هیچ‌کدام از آن‌ها به ساحل نرسیدند. تنها یک تکه چوب از میان آن‌ها به ساحل رسید.
رسم است بر دیوانگان زنجیر و زلف یار ما
اندر سلاسل می‌کشد هر جا که بیند عاقلی
هوش مصنوعی: دیوانگان معمولاً به خاطر عشق و جذبه معشوق دچار مشکلاتی می‌شوند و زنجیر و زلف محبوب به نوعی به تحقیر عقل و تفکر عاقلان تعبیر می‌شود. این موضوع نشان می‌دهد که هر جا دیوانه‌ای معشوق را ببیند، به گونه‌ای خود را به دردسر می‌اندازد و عاقلان را به حیرت وا می‌دارد.
حسن جهانگیرش نگر بگرفته عالم سر به سر
ز افسانه سودای او خالی نیابی محفلی
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت او چنان است که تمام جهان را تحت تاثیر قرار داده و همه جا صحبت از او می‌شود. هیچ محفل و جمعی را پیدا نخواهی کرد که از داستان‌ها و دل‌باختگی‌های او خالی باشد.
مرغان او را در قفس باشد همیشه این هوس
کز گلستانش یک نفس باد آورد بوی گلی
هوش مصنوعی: پرندگان او همیشه در قفس هستند و آرزو دارند که از گلستانش یک لحظه بویی از گل‌ها بگیرند.
باشد همام از بوی او مشغول گفت و گوی او
بی بوی جان آویز او پیدا نیابی بلبلی
هوش مصنوعی: در این دنیا، مرغی به نام بلبل وجود دارد که بخاطر عطر و بوی یک گل خاص، به عشق و گفتگو مشغول است. اما اگر نتوانی بوی جان‌بخش آن گل را حس کنی، هرگز نمی‌توانی وجود بلبل را در آنجا تشخیص دهی.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «بگذشت بره نظارگان نگذاشت در قالب دلی» به «بگذشت بر نظارگان نگذاشت در قالب دلی»

تغییر مصرع ۲ از «از حسن او پردیدهام این شیوه در هر منزلی» به «از حسن او پر دیده‌ام این شیوه در هر منزلی»

تغییر مصرع ۳ از «چون باد برها بگذرد بر جانب ماننگرد» به «چون باد بر ما بگذرد بر جانب ما ننگرد»

تغییر مصرع ۴ از «آرام دلها می برد وصل چنین مستعجلی» به «آرام دل‌ها می برد وصل چنین مستعجلی»

تغییر مصرع ۵ از «دلهاست در غوغای او سرها پر از سودای او» به «دل‌هاست در غوغای او سرها پر از سودای او»

تغییر مصرع ۶ از «افشانده خاک پای او در دیده هر صاحبدلی» به «افشانده خاک پای او در دیده هر صاحب‌دلی»

تغییر مصرع ۸ از «قابل نشد این لطف را جز نیک بختی مقبلی» به «قابل نشد این لطف را جز نیک‌بختی مقبلی»

تغییر مصرع ۹ از «در بحر عشقش عاشقان کردند کشتی ها روان» به «در بحر عشقش عاشقان کردند کشتی‌ها روان»

تغییر مصرع ۱۰ از «بیرون نیامدزانمیان یک تخته یی برساحلی» به «بیرون نیامد زان میان یک تخته‌ای برساحلی»

تغییر مصرع ۱۱ از «رسم است بر دیوانگان زنجیر و زلف یارما» به «رسم است بر دیوانگان زنجیر و زلف یار ما»

تغییر مصرع ۱۲ از «اندر سلاسل می کشد هر جا که بیند عاقلی» به «اندر سلاسل می‌کشد هر جا که بیند عاقلی»

تغییر مصرع ۱۳ از «حسن جهانگیرش نگر بگرفتهعالم سر به سر» به «حسن جهانگیرش نگر بگرفته عالم سر به سر»