گنجور

شمارهٔ ۲

با آن که برشکستی چون زلف خویش ما را
گفتن ادب نباشد پیمان‌شکن نگارا
هستند پادشاهان پیش درت گدایان
بنگر چه قدر باشد درویش بینوا را
از چشم من نهانی ای آب زندگانی
وصلت مناسب آمد سیمرغ و کیمیا را
در چشم من فراقت نگذاشت روشنایی
ای آفتاب تابان دریاب دیده‌ها را
زان لب سلام ما را نشنیده‌ام جوابی
بیگانه می‌شماری یاران آشنا را
پیش رخ تو باید بر خاک سر نهادن
شرط است سجده بردن آیینه خدا را
چشم تو ریخت خونم شرم آمدم که گویم
از بهر نیم جانی با دوست ماجرا را
در زهد و پارسایی چندان عجب نباشد
سرمست چشم خود بین رندان پارسا را
سوی همام بنگر باری به چشم احسان
با بنده التفاتی رسم است پادشا را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1398/08/27 10:10

سلام
در مصرع دوم بیت 5 «یارن» باید صحیح باشه
و در مصرع دوم بیت 6 «سجده» احتمالا درسته

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «با آن که بر شکستی چون زلف خویش مارا» به «با آن که برشکستی چون زلف خویش ما را»

تغییر مصرع ۲ از «گفتن ادب نباشد پیمان شکن نگارا» به «گفتن ادب نباشد پیمان‌شکن نگارا»

تغییر مصرع ۸ از «ای آفتاب تابان دریاب دیده ها را» به «ای آفتاب تابان دریاب دیده‌ها را»

تغییر مصرع ۹ از «زان لب سلام ما را نشنیدهام جوابی» به «زان لب سلام ما را نشنیده‌ام جوابی»

تغییر مصرع ۱۰ از «بیگانه می شماری باران آشنا را» به «بیگانه می‌شماری یاران آشنا را»

تغییر مصرع ۱۲ از «شرط است سجاده بردن آیینه خدا را» به «شرط است سجده بردن آیینه خدا را»

تغییر مصرع ۱۶ از «سر مست چشم خود بین رندان پارسا را» به «سرمست چشم خود بین رندان پارسا را»