گنجور

شمارهٔ ۱۹۲

معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری
ای چشم ملامت‌گر بنگر به رخش باری
خامی که بدین صورت در کار نمی‌آید
او را نتوان گفتن جز صورت دیواری
گرد شکرت گردم کز وی مگسی رانم
انصاف نمی‌دانم شیرین‌تر از این کاری
در عهد لبت شاید کز بهر شکر آید
از مصر بدین جانب هر روز خریداری
زان روز همی‌ترسم کز خانه برون آیی
صد فتنه پدید آید بر هر سر بازاری
چشم تو همی‌ریزد خون دل ما لیکن
در شهر نمی‌گردد از بیم تو عیاری
در کوی تو یک ساعت از شب نتوان خفتن
کز هر طرفی آید فریاد گرفتاری
زین عاشق سرگردان از کبر مگردان سر
کز کالبد خاکی جان را نبود عاری
یک عشوه شیرین است امید همام از تو
چون یار خودت خوانم یک بار بگو آری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری
ای چشم ملامت‌گر بنگر به رخش باری
هوش مصنوعی: من معذورم اگر به خاطر عشق به چنین یاری، درگیر شدم؛ زیرا نگاه خیره و انتقادآمیز تو به من گواهی می‌دهد بر این احساسات.
خامی که بدین صورت در کار نمی‌آید
او را نتوان گفتن جز صورت دیواری
هوش مصنوعی: خام بودن کسی که به این شکل عمل می‌کند، او را نمی‌توان جز یک دیوار نامید.
گرد شکرت گردم کز وی مگسی رانم
انصاف نمی‌دانم شیرین‌تر از این کاری
هوش مصنوعی: من به دور شیرینی تو می‌چرخم و نمی‌توانم به خودم بی‌انصافی کنم که این کار از این شیرین‌تر باشد.
در عهد لبت شاید کز بهر شکر آید
از مصر بدین جانب هر روز خریداری
هوش مصنوعی: در زمانه‌ای که لبانت شیرین‌تر از شکرند، ممکن است هر روز از مصر کالاهایی برای تأمین نیازهایت به این سو بیاید.
زان روز همی‌ترسم کز خانه برون آیی
صد فتنه پدید آید بر هر سر بازاری
هوش مصنوعی: از آن روز می‌ترسم که تو از خانه بیرون بیایی، زیرا در آن صورت مشکلات و آشوب‌های زیادی در هر گوشه‌ای به وجود خواهد آمد.
چشم تو همی‌ریزد خون دل ما لیکن
در شهر نمی‌گردد از بیم تو عیاری
هوش مصنوعی: چشم تو درد و رنج دل ما را به نمایش می‌گذارد، اما در این شهر از ترس تو، کسی شجاعت نمی‌کند که حرکتی کند.
در کوی تو یک ساعت از شب نتوان خفتن
کز هر طرفی آید فریاد گرفتاری
هوش مصنوعی: در خیابان‌های تو نمی‌توان حتی برای یک ساعت در شب خوابید، زیرا از هر سوی فریادهای گرفتاری و درد می‌آید.
زین عاشق سرگردان از کبر مگردان سر
کز کالبد خاکی جان را نبود عاری
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع می‌پردازد که نباید به عشق و محبت و عشق‌ورزی افراد عاشق با نگاه تکبر و غرور بنگریم. زیرا این افراد حتی اگر در دنیای خاکی و مادی گرفتار باشند، روح و جانشان از عشق و محبت عاری نیست و در واقع به آن وابسته‌اند. عشق و روح انسان کمالی فراتر از جسم و دنیای مادی دارد.
یک عشوه شیرین است امید همام از تو
چون یار خودت خوانم یک بار بگو آری
هوش مصنوعی: امید به تو مانند یک جاذبه شیرین است. می‌خواهم یک بار به من بگویی بله، همان‌طور که یار خودت را خطاب می‌کنی.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۲ از «ای چشم ملامتگر بنگر به رخش باری» به «ای چشم ملامت‌گر بنگر به رخش باری»

تغییر مصرع ۳ از «خامی که بدین صورت در کار نمی آید» به «خامی که بدین صورت در کار نمی‌آید»

تغییر مصرع ۶ از «انصاف نمی دانم شیرینتر ازین کاری» به «انصاف نمی‌دانم شیرین‌تر از این کاری»

تغییر مصرع ۹ از «زان روز همی ترسم کز خانه برون آیی» به «زان روز همی‌ترسم کز خانه برون آیی»

تغییر مصرع ۱۱ از «چشم تو همی ریزد خون دل ما لیکن» به «چشم تو همی‌ریزد خون دل ما لیکن»

تغییر مصرع ۱۲ از «در شهر نمی گردد از بیم تو عیتاری» به «در شهر نمی‌گردد از بیم تو عیاری»