گنجور

شمارهٔ ۱۹۱

خجسته زمانی و خوش روزگاری
که بازآید از در مرا چون تو یاری
ز رویت بهشتی شود مسکن ما
به هر گوشه‌ای بشکفد لاله‌زاری
به سرو روان تو گوید دو چشمم
کجا می‌روی از چنین جویباری
لبم را توقع بود پای‌بوسی
که را زهره باشد حدیث کناری
به هر مرغزاری رسیدم ندیدم
گلی کان ز رویت بود یادگاری
به شکرانه جان را برافشانم آن دم
دریغا به از جان ندارم نثاری
کسی را که باشد وصالت میسر
زهی خوش حیاتی عجب کار و باری
مبارک زمینی که شهر تو باشد
به هر موسم آنجا بود نوبهاری
کجا یاد جنت کند مهربانی
که بر خاک کوی تو گیرد قراری
به امید روزی که روی تو بینم
به سر می‌برم عمر در انتظاری
سگان را مجال است بر آستانت
خوشا وقت ایشان مرا نیست باری
به اقبال وصل تو باشد که آرد
همام از فراق تو جان با کناری

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خجسته زمانی و خوش روزگاری
که بازآید از در مرا چون تو یاری
هوش مصنوعی: زمانی خوش و شاداب خواهد بود که دوباره مانند تو، دوستی به سراغ من بیاید.
ز رویت بهشتی شود مسکن ما
به هر گوشه‌ای بشکفد لاله‌زاری
هوش مصنوعی: محل سکونت ما به خاطر زیبایی تو بهشتی می‌شود و در هر نقطه‌ای، دشت‌هایی پر از گل‌های سرخ شکوفا می‌شود.
به سرو روان تو گوید دو چشمم
کجا می‌روی از چنین جویباری
هوش مصنوعی: چشمان من به تو می‌گویند، ای سرو زیبای من، کجا می‌روی از این رودخانه خروشان؟
لبم را توقع بود پای‌بوسی
که را زهره باشد حدیث کناری
هوش مصنوعی: من انتظار داشتم که لبم برای دیدار کسی آماده شود که او را زهره‌ای شایسته‌ی گفت‌وگو با او می‌دانم.
به هر مرغزاری رسیدم ندیدم
گلی کان ز رویت بود یادگاری
هوش مصنوعی: هر جا که رفتم، در دشت و صحرا، گلی به یاد تو ندیدم که نشان از تو باشد.
به شکرانه جان را برافشانم آن دم
دریغا به از جان ندارم نثاری
هوش مصنوعی: در moment‌ای از شکرگزاری، آماده‌ام که جانم را فدای چیزی کنم، ولی افسوس که چیزی با ارزش‌تر از جانم برای نثار ندارم.
کسی را که باشد وصالت میسر
زهی خوش حیاتی عجب کار و باری
هوش مصنوعی: کسی که به وصل محبوبش دست پیدا کند، زندگی بسیار شیرین و شگفت‌انگیزی خواهد داشت و کار و تلاش او ارزشمند است.
مبارک زمینی که شهر تو باشد
به هر موسم آنجا بود نوبهاری
هوش مصنوعی: خوشا به حال سرزمینی که شهر تو در آن قرار دارد و در هر فصلی از سال، حال و هوای بهاری به خود می‌گیرد.
کجا یاد جنت کند مهربانی
که بر خاک کوی تو گیرد قراری
هوش مصنوعی: کجاست آن کسی که با محبت یاد بهشت را بکند، در حالی که بر خاک درگاه تو استراحت می‌کند؟
به امید روزی که روی تو بینم
به سر می‌برم عمر در انتظاری
هوش مصنوعی: من عمرم را در انتظار روزی می‌گذرانم که چهره‌ات را ببینم.
سگان را مجال است بر آستانت
خوشا وقت ایشان مرا نیست باری
هوش مصنوعی: سگ‌ها در آستانت اجازه دارند، ولی برای من در این زمان هیچ فرصتی وجود ندارد.
به اقبال وصل تو باشد که آرد
همام از فراق تو جان با کناری
هوش مصنوعی: به دلیل شانس و سرنوشت خوب تو، همام از دوری تو جانش را با غم و اندوه می‌گذراند.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۲ از «که باز آید از در مرا چون تویاری» به «که بازآید از در مرا چون تو یاری»

تغییر مصرع ۳ از «از رویت بهشتی شود مسکن ما» به «ز رویت بهشتی شود مسکن ما»

تغییر مصرع ۴ از «بدهر گوشه یی بشکفد لاله زاری» به «به هر گوشه‌ای بشکفد لاله‌زاری»

تغییر مصرع ۶ از «کجا میروی از چنین جویباری» به «کجا می‌روی از چنین جویباری»

تغییر مصرع ۷ از «لئیم را توقع بود پای بوسی» به «لبم را توقع بود پای‌بوسی»

تغییر مصرع ۱۱ از «بدشکرانه جان را برافشانم آندم» به «به شکرانه جان را برافشانم آن دم»

تغییر مصرع ۱۶ از «به هر موسم آنجا بود نو بهاری» به «به هر موسم آنجا بود نوبهاری»

تغییر مصرع ۱۷ از «به امید روزی که روی تو بینم» به «کجا یاد جنت کند مهربانی»

تغییر مصرع ۱۸ از «کجا باد جنت کند مهربانی» به «که بر خاک کوی تو گیرد قراری»

تغییر مصرع ۱۹ از «سکان را مجال است بر آستانت» به «به امید روزی که روی تو بینم»

تغییر مصرع ۲۰ از «که بر خاک کوی تو گیرد قراری» به «به سر می‌برم عمر در انتظاری»

تغییر مصرع ۲۱ از «به اقبال وصل تو باشد که آرد» به «سگان را مجال است بر آستانت»

تغییر مصرع ۲۲ از «به سر می برم عمر در انتظاری» به «خوشا وقت ایشان مرا نیست باری»

تغییر مصرع ۲۳ از «همام از فراق تو جان با کناری» به «به اقبال وصل تو باشد که آرد»

تغییر مصرع ۲۴ از «خوشا وقت ایشان مرا نیست باری» به «همام از فراق تو جان با کناری»